┨S2 Chapter 3 ├

410 106 65
                                        


قسمت سوم

جونگده سری تکون داد و اهی کشید : حدسم زدم این اتفاقات طبیعی نباشه .
سوهو سری تکون داد و قهوه اش رو مزه مزه کرد : در واقع میخواستم درباره کارهای که گروه کیونگسو میکرد بهت بگم ولی بعد با خود گفتم تو به اندازه کافی باهوش هستی که خودت بفهمی .
جونگده به مبل تکیه زد : میدونی ترجیح میدادم الان هم نگی . من خیلی وقته از این مسائل بیرون کشیدم .
سوهو خندید : منم همینطور .
جونگده کمی تردید کرد و بعد با تردید گفت : چند روز پیش با پدرم حرف میزدم .
سوهو نگاهی بهش انداخت و جونگده ادامه داد : پسر عموت داره ازدواج میکنه .
سوهو لبخند کوچیکی زد : هانچول کوچولو اینقدر بزرگ شده ؟
جونگده جدی شد : میدونی این یعنی چی ؟
سوهو خودش رو به اون در زد جوری که انگار متوجه نیست .
اگه اون زودتر از تو ازدواج کنه اون کسی میشه که وارث بعدی یاکاماها رو به دنیا خواهد اورد .
سوهو اهی کشید : جونگده فکر کنم اینو برات مشخص کردم من دیگه یاکاما نیستم . درست از روزی که ...
-از روزی که به سئول اومدی . میدونم ولی تو متوجه نیستی تو بزرگترین یاکامایی هستی که من توی زندگیم دیدم . من قدرتت رو دیدم و ..
-بس کن جونگده . من حتی نتونستم از اولین کینتاروم محافظت کنم و باعث شدم نانا پدر کیونگسو رو بکشه .
-تو هیچ تقصیری نداشتی.
سوهو اخمی کرد تا این بحث رو تمام کنه : من علاقه ای ندارم ادامه دهنده نسل یاکاماها باشم . زندگی که الان به عنوان کیم سوهو دارم رو بیشتر از زمانی که بزرگترین یاکاما خاندان بودم دوست دارم .
همون لحظه در اتاقی باز شد و دختر بچه ای در حالی که توی یه دستش عروسکی بود و با دست دیگه چشمهاش رو می مالید وارد سالن شد و به این ترتیب بحث بین سوهو و جونگده رو تمام کرد .
-بابا
سوهو با شنیدن صدای یه بین لبخند زد : هی پرنسس .
یه بین با دیدن سوهو ذوق زده به سمت سوهو دوید و خودش رو توی بغل سوهو انداخت : عمو .
سوهو موهای یه بین رو ناز کرد : چطوری عروسک ؟
-عمو چرا بیدارم نکردی وقتی اومدی .
-چون خیلی خوشگل خوابیده بودی پرنسس .
یه بین خمیازه ای کشید و درحالی که هنوز خوابش می اومد به سوهو تکیه زد و گفت : بابا تشنمه .
جونگده بلند شد و به سمت اشپزخونه رفت .
-سی ... سی و نه .... هفتاد ... دو ...
یه بین زیرلب اعداد رو زمزمه میکرد و سوهو به این علاقه دختر لبخندی زد .
-گربه چاقت کجاست ؟
-خوابه.
بعد انگار چیزی یادش اومده بود سریع صاف نشست و به سوهو نگاه کرد : عمو ، یه عمو جدید پیدا کردم .
سوهو خندید : عمو جدید کیه ؟
-اسمش کریسه و اینقدر قدش بلنده .
و با حالت بامزه ای دستش رو از زمین فاصله داد تا قد کریس رو نشون بده .
لبخند سوهو با شنیدن اسم کریس از بین رفت و همون لحظه جونگده وارد شد : کریس اینجا بود ؟
جونگده لیوان اب رو دست یه بین داد و چشم غره ای به دختر دهن لقش رفت و گفت : یکی دو روز پیش اومده بود اینجا .
سوهو اخم کرد : چرا ؟
جونگده شونه بالا انداخت و گفت : همینطوری .
سوهو برای لحظاتی توی خودش رفت و بعد یه بین رو پایین گذاشت و به رو به روش خیره شد .
جونگده لحظاتی به سوهو خیره شد و بعد پوفی کرد : همش تقصیر منه .
سوهو با تعجب به جونگده نگاه کرد : درباره چی حرف میزنی ؟
-میدونم چه حسی به کریس داری .
چشمهاش سوهو گرد شد . جونگده لبخند بی حالی کرد : اخرین باری که مست کردیم اعتراف کردی . میدونی توی مستی کارهای احمقانه ای میکنی .
میدونست اخرین باری که مست شده بود کریس رو بوسیده بود اخمی کرد و نگاهش رو جونگده گرفت. یه بین دوباره با شونه و گیره های توی دستش سمت سوهو اومد : عمو موهام رو شونه کن .
سوهو شونه رو از یه بین گرفت و زیر لب رو به جونگده با لحن قاطعی گفت : نمیخوام هیچ وقت در این باره حرف بزنیم .
-کار درست همینه یاکاما هانجو . چون درست مثل خودت میدونم این احساس قرار نیست به جایی برسه .پس درباره اش حرفی نمی زنم.
سوهو توجهی به جونگده نکرد و اروم شروع کرد به شونه زدن موهای یه بین و سعی کرد با شعر اعدادی که یه بین زیر لب میخونه سرگرم شه . چون حقیقتی که جونگده گفته بود اونقدر تلخ و دردناک بود که مردی مثل سوهو رو به تپش دردناک قلب بندازه .

" Devil " [ S2 Uncomplete]Where stories live. Discover now