قسمت پانزدهم
_فقط خودت بگو چطور باید تنبیه ات کنم ؟
ساعتی از برگشت سوهو گذشته بود و حالا با رفتن پسر عمو و زنش با زن عموش تنها شده بود . توی سالن نشسته بود . زن عموش نزدیک بهش نشسته بود و دست سوهو رو گرفته و سوهو بی اغراق دلتنگ این حالت بود . حس بودن در خانواده . حس داشتن مادر کنارش .
قبل از اینکه بتونه خودش رو کنترل کنه با احساساتی که پرش کرد بغض کرد و سعی کرد با لبخند زدن کنترلش کنه ولی زنی که جلوش نشسته بود حتی با گذشت این همه مدت که سوهو رو می شناخت می دونست پسر رو به روش به شدت دلتنگه به شدت پره و به شدت پریشونه لبخند مهربونی زد و به حرف اومد :
_چرا اینقدر دور نشستی پسر بیا اینجا ببینم .
افکار سوهو بریده شد و نگاهش بالا اومد و به زنی که در حکم مادرش بود خیره شد . سوهو وجود کسی به عنوان مادر رو توی زندگیش حس نکرده بود ولی قطعا زن عموش نزدیکترین تعریف و حس رو به مادر داشت .
سوهو نزدیک رفت و کنار زن نشست قبل از اینکه دست خودش باشه دست زن رو بین دستهاش گرفت و لبخند زد ولی همزمان با گرفتن دستهای زن ، نگاه زن شوکه شد .
از وقتی مادر شوهرش فوت گرده بود قدرتهای عجیبی پیدا کرده بود و باعث شد ذره ذره چیزهای عجیبی حس کنه . مثل الان که با لمس دست سوهو حس درد به وجودش منتقل شد .
چشمهاش غمگین شد و سر پسر رو به شونه اش تکیه داد و سرش رو بوسید : چی تو رو اینقدر ضعیف کرده هانجو ؟
سوهو لبخند بی روحی زد و در حالی که سرش روی شونه زن درست میکرد نفس عمیقی کشید و زمزمه کرد : میدونی زن عمو الان دیگه اسمم هانجو نیست عوضش کردم
زن خندید : تو همیشه از اسمت خوشت نمی اومد .
سوهو بینیش رو پیچ داد : اون اسم پدربزرگ بود من دوست نداشتم اسم تکراری داشته باشم .
صدای خنده زن با ظرافت به گوش رسید : پس الان چی صدات کنم ؟
سوهو کمی مکث کرد و بعد سرش رو از روی شونه زن بلند کرد و به زن عموش خیره شد : سوهو ... کیم سوهو
_پس حتی فامیلت رو هم عوض کردی ؟ شاید تو همیشه از اسمت بدت می اومد ولی همیشه عاشق این بودی که یاکاما متولد شدی سوهو شی .
ترکیب کلمات کره ای ژاپنی زن عموش حس عجیبی به سوهو داد و این حقیقت که یکی از اعضای خانواده اش اونو به اسمی که خودش انتخاب کرده صدا میکنه حس عجیبی بهش داد . آهی کشید و آخرین دیدار با مادر بزرگش رو به یاد آورد .
_روزی که از اینجا رفتم مادر بزرگ بهم یه پیشگویی داد .
سوجین با تعجب به سوهو خیره شد سوهویی که الان بیشتر از همیشه شبیه پدرش بود .
_بهم گفت سفری که میرم طولانی میشه گفت اسمم جایگاهم و قلبم رو از دست میدم .
مکثی کرد و بعد ادامه داد و بعد ادامه داد : و زن عمو باورت نمیشد تا چه حد مادربزرگ درست پیش بینی کرد . من اسمم رو از دست دادم . دیگه یاکاما هانجو نیستم . جایگاهم رو هم از دست دادم . هانسو الان بالاترین مقام خانواده رو داره و قلبم ... .
ВЫ ЧИТАЕТЕ
" Devil " [ S2 Uncomplete]
Фэнтези" Devil S1 - Complete " " Devil S2 - on going " •¬کاپل: کایسو | کریسهو | هونهان | چانبک •¬ژانر: فانتزی | تخیلی | سوپرنچرال •¬خلاصه: کای پسری با یه تفاوت خاص روحش رو به شیطان می فروشه تا به خواسته اش برسه ولی خیلی زود پشیمون میشه. کای با اون چشم های...
![" Devil " [ S2 Uncomplete]](https://img.wattpad.com/cover/218192382-64-k217200.jpg)