┨S2 Chapter 16 ├

193 57 114
                                        

قسمت شانزدهم

برای کای همه چیز می تونست متفاوت باشه اگه یه سری چیزهای کوچیک توی زندگیش فرق میکرد . مثلا اگه رنگ چشمهاش یکرنگ بود توی مدرسه اذیت نمیشد اونوقت می تونست با چند نفر دوست شه حتی شاید یه دوست صمیمی هم پیدا میکرد ، شاید تمین ، اون پسری که توی کلاس رقص بود و کای دوست داشت باهاش دوست باشه ولی تمین هرگز متوجه کای نشد . شاید اگه رنگ چشمهاش یکی بود توی دوران دبیرستان عاشق میشد . مثلا عاشق جیمین اون پسر کیوتی که لپهای بامزه ای داشت و کای همیشه مخفیانه میخواست باهاش حرف بزنه و شاید یه شاخه گل رز صورتی درست رنگ لبهای پسر بهش بده ولی جیمین هرگز از وجود کای با خبر نشد .
زندگی میتونست متفاوت باشه اگه وقتی مرگ مادرش رو دید اونو برای همیشه توی خونه زندانی میکرد تا تصادف نکنه و زنده بمونه و بعد اینطوری کای مجبور به امضای قرارداد نبود .
زندگی می تونست متفاوت باشه اگه یاکاما اونو برای کیونگسو انتخاب نمیکرد یا شاید حتی زودتر اتفاق می افتاد مثلا قبل از یوکی قبلی کیونگسو، چانیول یوکیش میشد . چقدر همه چیز می تونست متفاوت باشه .

کای توی زندگیش سختی های زیادی کشیده بود ولی دیدن چانیول کنار کیونگسو قطعا جز موارد سخت زندگیش قرار میگرفت . وقتی اون کینتاروی احمق بی توجه ، درسته کای داشت برای اولین بار تو زندگیش به توی ذهنش به کسی فحش میداد اونم نه هرکسی بلکه کیونگسو ، پیشنهاد داد با چانیول به خونه ی بکهیون بره کای می دونست یه چیز بد قراره اتفاق بیافته ولی اصلا انتظار دیدن کیونگسوی مست اونم نیمه شب رو نداشت .
_ چه اتفاقی افتاده ؟
به محض باز شدن در کای با چانیول که کیونگسو رو حمل میکرد رو به رو شد . چانیول اونو کنار زد و با اخم داخل خونه شد . کیونگسو رو روی کاناپه گذاشت و به غرغر های ریز و نامفهوم کیونگسو توجهی نکرد .
_ چه اتفاقی افتاده ؟
کای دوباره پرسید .
_مست کرده
چانیول به اجبار گفت و نزدیک لب تاب کای روی صندلی نشست . در واقع نمیخواست جوابش رو بده ولی از طرفی حس اینکه اون یوکی بخواد رو مخش بره رو نداشت پس فقط جواب داد تا شرش رو از سرش کم کنه ولی اشتباه میکرد . چون کای اخم وحشتناکی کرد و به کیونگسو تقریبا بی هوش و بعد چانیول خیره شد.
_ اخرین باری که چک کردم تو و کیونگسو برای گشتن خونه بک رفته بودید نه مست کردن.
چانیول با دو انگشت شروع به ماساژ دورانی پیشونیش کرد : خونه بکهیون رفتیم چیزی پیدا نکرد و بعد خواست شام و سوجو بخوره .
پس بخاطر این طول کشیده بود . اون ها به خونه بکهیون رفتند ، بخش اصلی و بی اهمیت ماجرا ، و بعد باهم شام خورده بودند ، بخش فرعی و بااهمیت ماجرا . با هم شام خورده بودند ؟حتی تصور اینکه چانیول و کیونگسو کنار هم توی رستوران شام خوردن پریشونش کرد ولی چی میتونست بگه ؟ هیچی و این ناتوانی بهش احساس خشم داد .
_ چرا گذاشتی مست کنه ؟ میدونی میتونه چقدر خطرناک باشه ؟
چانیول دست از ماساژ دادن سینوس هاش برداشت و نیم نگاهی به کای انداخت و با لحنی که کمی بوی تمسخر میداد گفت : تو یوکیشی . تو باید حواست بهش باشه .
و قبل از اینکه بخواهد حرف دیگه ای از کای بشنوه با یه حرکت از توی نشیمن غیب شد کای موند و کیونگسوی مست .
به سمتش رفت بوی گند الکل توی بینیش پیچید و باعث شد آه بکشه و بعد با فکری که به سرش زد . جلوی کیونگسو زانو زد و با تردید به کف دست خودش خیره شد : این کار درست نیست .

" Devil " [ S2 Uncomplete]Where stories live. Discover now