به نظر تو هم عجیبه که لوهان درخواست جلسه داده؟
سوهو پرسید و کیونگسو تایید کرد.
هر دو همزمان با هم به پایگاه رسیده بودند . در واقع دیشب موقع خواب کیونگسو پیامی از لوهان دریافت کرده بود که درخواست یه جلسه داده بود و کیونگسو همون لحظه همه رو در جریان گذاشته بود ولی حتی کای هم فکر میکرد درخواست جلسه از طرف طرف لوهان یکم عجیبه .
هر دو وارد پایگاه شدند ، کیونگسو کلید انداخت و در رو باز کرد. به محض وارد شدن صدای خنده های کریس به گوششون رسید . سوهو با کنجکاوی زودتر وارد شد و کریس رو دید که با فاصله کمی از لوهان نشسته و دستش رو پشت سر لوهان انداخته و حسابی میخندید . لوهان هم لبخند کوچکی زده بود. تصویر رو به روش یه جورایی قلبش رو به درد می اورد . هرچقدر می دونست بین اون دو نفر چیزی نیست دیدن لوهان نزدیک کریس اذیتش میکرد .
اینجا چه خبره ؟
کیونگسو با لبخند پرسید و باعث شد کریس و لوهان متوجه اومدن اونها بشن . کریس با لبخند چرخید تا به کیونگسو خوشامد بگه ولی با دیدن سوهو که جلوی در با چشمهای غمگین بهش خیره بود لبخندش رو جمع کرد . اب دهنش رو قورت داد و خواست دستش رو از دور لوهان برداره که یه چیزی مانع شد . خودش رو لعنت کرد و نگاهش رو از سوهو گرفت : چیزی نیست کیونگسو یکم با لوهان حرف می زدیم .
کیونگسو بعد از در اوردن گوشیش کوله اش رو کناری انداخت و به سمت تک صندلی خالی رفت : سوهو نمی شینی ؟
سوهو با صدای کیونگسو به خودش اومد و یه نفس عمیق کشید و سعی کرد توی دورترین فاصله از کریس باشه . عشق چقدر خطرناک بود که یاکاما هانجوی قبلی رو اندازه سوهوی الان غمگین و شکست پذیر کرده بود .
خوب لوهان نمیخوای بگی برای چی جلسه لازم بود ؟
کیونگسو پرسید و با به حرف اومدن لوهان همه موقتا از افکارشون دست برداشتند : درباره پرونده جدید ، پرونده ی اوه یه سری اطلاعات دارم .
لوهان نگاهی به کریس رو کرد و وقتی لبخند دلگرم کننده کریس رو دید جراتش رو جمع کرد و با فکر کردن به سهون مطمئن شد و به حرف اومد : تا حالا هیچ اطلاعاتی درباره اوه سونگ جون پیدا نکردید چون جای اشتباهی دنبالش گشتید .
منظورت چیه ؟
کیونگسو پرسید و لوهان پوشه ای از کنارش برداشت و دست کیونگسو داد : اوه سونگ جون با اسم مستعار اندره اوه توی امریکا زندگی میکنه حدود 20 ساله از سئول خارج شده و توی امریکا زندگی میکنه .... توی امریکا صاحب املاک زیادیه . چندتا فروشگاه زنجیره ای داره . چندتا گاوداری بزرگ داره و یه شرکت . البته اطلاعات من مال نه سال پیشه . اون خیلی کم می یاد سئول مگه وقتی برای معامله یا کار شخصی باشه . میدونم توی یه سری کارهای خلاف دست داره ولی حتی پلیس امریکا نتونسته از کارهاش سر در بیاره ... تو اون پرونده یه سری ادرس و اطلاعات هست که فکر کنم دویل بتونه خیلی سریع تر به اطلاعات برسیم .
کیونگسو با تردید پوشه رو گرفت و بهش نگاه کرد . سوهو هم خودش رو به کنار کیونگسو رسوند و به اطلاعات نگاه میکرد . هر لحظه کیونگسو بیشتر تعجب میکرد . توی اون پوشه بیشتر از این همه وقت تلاش اونها برای پیدا کردن اطلاعات از اوه بود .
سوال توی ذهن کیونگسو رو سوهو پرسید : چطوری همه اینها رو پیدا کردی ؟
لوهان یه لحظه برای جواب دادن تردید کرد . اولش خواست دروغ بگه ولی یه چیزی مانعش شد . این پرونده قرار بود اینده لوهان رو عوض کنه . یه پل به سهون بود .
اگه این پرونده برای بقیه به معنی گرفتن اوه بود برای لوهان به معنی به دست اوردن سهون بود و این بار لوهان قرار نبود از هیچی کوتاهی کنه . اون کسی بود که قرار بود همه چیز رو درست کنه به هر قیمتی حتی به زبون اوردن گذشته ای که همیشه ازش فراری بود .
-من اوه سونگ جون رو می شناسم .
سکوت چند لحظه ی بعدی که بینشون شکل گرفت رو کیونگسو شکوند : منظورت چیه ؟ از کجا ؟
اون کسی بود که منو بزرگ کرد .
پرونده رو از کیونگسو گرفت و یه صفحه خاص رو باز کرد . جایی که توش عکس دو مرد جوون قرار داشت . عکس قدیمی بود ولی به راحتی میشد حدس زد یکی از اون دو مرد اوه هست .
-این پدر منه .
لوهان به مرد دوم توی عکس اشاره کرد و بدون حس خاصی ادامه داد : اوه و پدرم بهترین دوستهای هم بودند . بخاطر موسیقی و شرکت سرگرمی که مال خودشون باشه به امریکا رفتند و باهم یه شرکت تاسیس کردند . چند سال بعد پدرم مرد و اوه بهترین دوست پدرم سرپرستی منو قبول کرد . من کنار اوه و پسرش بزرگ شدم .
-و چرا تا الان این چیزها رو نگفتی ؟
سوهو با عصبانیت پرسید و لوهان اهی کشید : چون تا الان داشتم از گذشته فرار میکردم . اوه نه سال پیش منو از خونه بیرون کرد . شبونه و با یه کوله پشتی و یه بلیط به سئول . من نه سال بود از اونها خبری نداشتم و وقتی کیونگسو درباره اینکه پرونده علیه اوه داره صحبت کرد بیشتر از اون شوکه بودم که بتونم حرف بزنم . من فقط نمیخواستم با گذشته دردناکی که داشتم رو به رو شم .
تمام افراد اون جمع میدونستند که حال لوهان چیه و خیلی خوب درکش میکردند . هر کدوم گذشته ای داشتند که به یاداوردنش دردناک بود .
کیونگسو سعی کرد جو سنگین اتاق رو از بین ببره : و چی باعث شده الان به حرف بیای لوهان ؟
لوهان توی چشمهای کیونگسو نگاه کرد . برای گفتن این یکی تردید داشت . کریس متوجه حال لوهان شد و دستش رو روی دست لوهان گذاشت و فشارش داد . حرکتی که همزمان که دلگرمی به لوهان میداد به دل سوهو اتیش می انداخت .
-اوه مانعی برای چیزیه که من همیشه توی زندگیم خواستم و بخاطر ترس از اوه ازش دست کشیدم .ولی اینبار قرار نیست اینکار رو کنم . میخوام اوه رو از سر راهم بردارم .
و کسی دیگه چیزی نپرسید . کیونگسو دوباره پرونده رو برداشت و شروع به خوندش کرد .
لوهان به سمت کریس برگشت و بهش خیره شد . کریس با لبخند بهش اطمینان داد که کار درست رو کرده و لوهان واقعا حس میکرد همینطوره توی زندگیش هیچ وقت اینقدر احساس راحتی و ازادی نکرده بود .
روی کاناپه دراز کشید و سرش رو روی پای کریس گذاشت . بدنش هنوز از رابطه شب قبلش درد میکرد و الان وقتی به حرف اومده بود می تونست به خودش اجازه بده شب قبل رو بارها مرور کنه و برای اینده ای که نمیدونست چطوریه خیال پردازی کنه .
کریس با بسته شدن چشم های لوهان لبخند زد و وقتی لبخند واقعی که هرگز رو لبهای لوهان ندیده بود رو دید حتی بیشتر لبخند زد و اروم موهای لوهان رو نوازش کرد و اجازه داد پسری که میدونست روزهای سختی رو پشت سر میگذرونه حس اطمینان داشته باشه . کریس میخواست با همین حرکات کوچیک به لوهان اطمینان بده برای همیشه پشتش می مونه همونطوری که قول داده بود. ولی حتی نمی دونست تمام حرکات و لبخند هاش داره خنجری میشه که توی قلب سوهو فرو میرن .
یاکامای سالهای قبل مرد شکننده ای شده بود که قلبش با دیدن لبخندهای مردی که عاشقش بود به یکی دیگه میشکست و چقدر بد بود که باید جوری رفتاری میکرد انگار براش مهم نیست.
YOU ARE READING
" Devil " [ S2 Uncomplete]
Fantasy" Devil S1 - Complete " " Devil S2 - on going " •¬کاپل: کایسو | کریسهو | هونهان | چانبک •¬ژانر: فانتزی | تخیلی | سوپرنچرال •¬خلاصه: کای پسری با یه تفاوت خاص روحش رو به شیطان می فروشه تا به خواسته اش برسه ولی خیلی زود پشیمون میشه. کای با اون چشم های...
┨S2 Chapter 4 ├
Start from the beginning
![" Devil " [ S2 Uncomplete]](https://img.wattpad.com/cover/218192382-64-k217200.jpg)