کای از قبل به سیستم خونه بکهیون دسترسی پیدا کرده بود و رمز ورود رو عوض کرده بود برای همین فردا صبح وقتی کیونگسو پشت در خونه ی بکهیون رسید خیلی راحت تونست داخل شه. این اولین بار بود به خونه بکهیون داخل میشد .
خونه تقریبا نامنظم بود و روی زمین پر از شیشه های نوشیدنی بود . باعث شد اخمی روی پیشونی کیونگسو بشینه . بکهیون اهل نوشیدن بود ولی چیزی که رو به روش بود بیش از شخصیت بکهیون بود .
وسط سالن ایستاده بود و هیچ ایده ای نداشت توی خونه بکهیون باید دنبال چی بگرده . دیشب وقتی با کای در این باره حرف زده بود به نظرش این کار درست می اومد . یه حسی بهش میگفت جواب یه سری سوالاتش اینجاست و واقعا میخواست بیاد اینجا ولی حالا وسط خونه بکهیون بود و نمیدونست کجا رو برگرده یا دنبال چی بگرده .
نگاه سرسری به سالن انداخت و بعد به سمت دری که حدس میزد اتاق خوابه رفت . ترجیح میداد از جای مشخصی شروع به گشتن کنه .
تخت بزرگ دو نفره بکهیون بهم ریخته بود . تقریبا یک ساعت گشتن کامل اتاق طول کشید و دو کیونگسو چیزی جز لب تاب بکهیون چیزی پیدا نکرد . بالاخره دست از گشتن کشید و خواست بیرون بره ولی یه حسی داشت انگار توی اون خونه چیزهای مهمتری هم هست که کیونگسو نتونسته ببینه .
خیلی با خودش کلنجار رفت و بالاخره به این نتیجه رسید اونجا بودن زیاد به کارش نمی یاد . در واقع دیرش شده بود . باید لب تاب رو به دست کای می رسوند و بعد به پایگاه می رفت .
وقتی به خونه برگشت کای رو دید که با اخم بزرگی پشت سیستم نشسته بود .
کیونگسو کوله اش رو پایین گذاشت: چیزی پیدا کردی؟
کای بدون بلند کردن سرش به کیونگسو جواب داد : یه چیزهای پیدا کردم .
کیونگسو نگاهش به لیوان قهوه نیمه خورده کای افتاد و برش داشت و با فهمیدن اینکه هنوز داغه لبخندی زد .
لب تاب بکهیون رو از کوله اش دراورد : تنها چیز به درد بخور خونه بکهیون .
کای با سر تایید کرد و لب تاب رو بازکرد و همزمان که با لبت تاب خودش کار میکرد لب تاب بکهیون رو هم روشن کرد .
کیونگسو لیوان قهوه رو پایین گذاشت و دوباره کوله پشتیش رو برداشت و به سمت در رفت .
کای متوجه بلند شدن کیونگسو شد و سریع دست از کار کشید : داری میری ؟
کیونگسو درحال که بوت هاش رو میپوشید با سر تایید کرد : یه قرار توی پایگاه داریم .
کای سریع بلند شد : صبر کن .
به سمت اشپزخونه دوید و بعد با یه بسته کاغذی برگشت :صبحونه که نخوردی احتمالا به ناهار هم نمی رسی بیا این رو ببر .
کیونگسو برای چند لحظه به بسته توی دست کای زل زد و بعد با حس عجیبی لبخند زد و بسته رو از کای گرفت و توی کوله اش گذاشت .
توی اخرین لحظه قبل از بیرون رفتن از خونه زمزمه کرد : ممنون .
و همون زمزمه کوتاه لبخند کوچیکی رو به لبهای کای اورد .
در رو زد و لوهان کسی بود که پنجره رو باز کرد و با دیدن کیونگسو لبخند زد و در رو باز کرد .
-کیونگسو .
رو به سوهو گفت .
در رو باز کرد و کیونگسو داخل شد . کوله اش رو با احتیاط کنارش گذاشت و روی کاناپه کنار سوهو که به نظر گرفته بود نشست . لوهان هم روی صندلی تکی نشست .
-کریس کجاست ؟
اخمی بین ابروهای سوهو نشست و اهی کشید : نمیدونم. بهش پیام دادم گفت خودش رو می رسونه .
لوهان با تردید پرسید : کسی پیش بکهیون نیست ؟
کیونگسو با سر رد کرد : تا یه مدت نمیخوام کسی پیش بکهیون باشه .
وقتی کای اون موجود رو کنار بکهیون دیده بود کیونگسو به نظرش رسیده بود اینکه کسی کنار بکهیون نباشه بهتره . نمیخواست یکی دیگه از دوستاش رو توی خطر احتمالی برخورد با یه دویل بزاره .
-دویل حواسش به بکهیون هست . ما باید روی پرونده ای که داریم تمرکز کنیم . حل این رونده توی الویت ماست .
با اومدن اسم پرونده لوهان لرزید و صاف نشست . لعنت به این پرونده و سهون که براش شب و روز نگذاشته بود .
سوهو خواست چیزی بگه که در به صدا اومد . لوهان سریع تر بلند شد و رفت چک کنه کی پشت دره : کریسه .
و در رو باز کرد . اخم روی پیشونی سوهو حتی عمیق تر شده بود . خیلی خوب میدونست کریس تمام این مدت ازش فرار میکرد و سوهو خیال نداشت تا کریس یه قدم دیگه به سمتش برداره قدمی سمتش برداره .
کریس با چهره خسته وارد اتاق شد ولی با دیدن اون سه نفر لبخندی زد که حتی اونم خسته بود . جلو رفت و خودش رو کنار سوهو روی کاناپه انداخت : هی .
کیونگسو لبخند زد و جواب سلام کریس رو داد ولی سوهو با یه اخم فقط سری تکون داد . همین رفتار سرد لبخند رو از لبهای کریس برد . درسته خودش این چند وقته سعی کرده بود از سوهو فاصله بگیره ولی برخورد سرد سوهو هم اذیتش میکرد .
-چی شده رئیس ما رو دور هم جمع کردی ؟
کیونگسو جواب داد : پرونده ی اوه .
کریس سرش رو عقب برد و اهی از خستگی کشید : من یکی هیچی پیدا نکردم . به جز اون کلوب مبارزه هیچ چیز دیگه ای درباره این مرد وجود نداره .
سوهو هم تایید کرد و شونه بالا انداخت : نمیدونم این ادم دقیقا کیه ولی یا کاملا پاکه یا کلا توی پاک سازی خیلی ماهره .
ولی خودش میدونست گزینه دوم خیلی محتمل تره . از وقت با کای حرف زده بود و فهمیده بود واقعا با چی سر کار دارن جدی تر دنبال پیدا کردن اطلاعات رفته بود ولی هرچی بیشتر میگذشت کمتر چیز مهمی پیدا میکرد .
حتی به رابط هاش رو اورده بود ولی هیچی .
کیونگسو پوفی کرد : اینطوری نمیشه باید کلی چیز پیدا کنیم .
لوهان خواست چیزی بگه و بعد دهنش رو بسته نگه داشت هنوز مطمئن نبود بخواد درباره اینکه اون مرد رو می شناسه حرفی بزنه .
کریس کسی بود که اول از همه به حرف اومد : نظرتون درباره رفتن به اون باشگاه چیه ؟
کیونگسو و سوهو همزمان با هم مخالفت کردند : نه .
کریس شوکه شد و بهشون خیره شد . سوهو با همون اخمی که از اول روز روی پیشونیش بود گفت : همه میدونیم برای اخرین نفری که رفت اونجا چه اتفاقی افتاد. درسته ؟
کیونگسو با سر تایید کرد : درسته تا وقتی نفهمیم دقیقا با چی سر و کار داریم نمیخوام وارد عمل شیم . این پرونده هرچند کند ولی باید با احتیاط پیش بره .
YOU ARE READING
" Devil " [ S2 Uncomplete]
Fantasy" Devil S1 - Complete " " Devil S2 - on going " •¬کاپل: کایسو | کریسهو | هونهان | چانبک •¬ژانر: فانتزی | تخیلی | سوپرنچرال •¬خلاصه: کای پسری با یه تفاوت خاص روحش رو به شیطان می فروشه تا به خواسته اش برسه ولی خیلی زود پشیمون میشه. کای با اون چشم های...
┨S2 Chapter 2 ├
Start from the beginning
![" Devil " [ S2 Uncomplete]](https://img.wattpad.com/cover/218192382-64-k217200.jpg)