-با این قطعا قرار نیست برگردین خوابگاه...
چانیول همون طور که سعی میکرد میون وز وز کردن بکهیونی که رو دوشش بود منظورش رو برسونه گفت و سهون فقط شونهای بالا انداخت.
-اینجا باشه فردا میفرستم دوستم بیاد اوکیش کنه...
-ماشین آوردی؟
-اره...
-باهاشون اوکی شدی؟
-نه...نمیخواستم پیاده بیایم...
چان گفت و بکهیونی که جابجا شده بود رو با تکونی رو دوشش تنظیم کرد که صدای خنده داری ازش در اومد.
جونگین رسید کنارشون و نگاه غمگینش با نگاه عصبی چان تلاقی کرد.
-اونوره ماشین...
گفت و دوباره جلوتر راه افتاد و اون ها هم پشتش.
وقتی به ماشین رسیده بودن بک تقریبا ساکت شده بود که با قرار گرفتنش تو ماشین دوباره حرف زدن رو از سر گرفت.
-ااا...اینجا کجاست؟!
سهون و جونگین بیتوجه بهش رفتن عقب نشستن و چانیول هم بعد از بستن کمربند بک و بستن در، ماشین رو دور زد و نشست داخل.
استارت رو که زد بک دوباره شروع کرد.
-چرا با هم قهرین؟ مگه بچهاین؟ نباید قهر بشین...یعنی قهر اوکیه ها؟! ولی دیگه خیلی داره طولانی میشه...دوست دارم بزنم تو دهنتون...
گفت و از حرفش چان با بدجنسی زد زیر خنده و نگاهی به دو پسر که شبیه برج زهر مار اون پشت نشسته بودن انداخت.
بک دوباره میخواست ادامه بده که چان اینبار دستش رو گذاشت روی دهنش و پسر کوچیکتر متعجب نگاهش کرد و وقتی خواست تلاش کنه حرف بزنه چان لبهاش رو بین انگشتاش مچاله کرد و یه هیس اخمآلود گفت و بک فقط بغ کرده سرش رو چسبوند به پشتی صندلی و با تخسی روش رو ازش برگردوند و به بیرون خیره شد.
چان فقط با خنده لپش رو کشید و پوست صورتش رو با پشت دست لمس کرد و دستش رو به فرمون انتقال داد و همزمان نگاهی به دو پسر عقب ماشین انداخت و نفس عمیقی کشید.
ادامه مسیر در سکوت گذشت و دیگه هیچ کسی تلاشی برای شکستن سکوت نکرد، فقط هر از چندگاهی که بک تو خواب از خودش صدا درمیآورد و همه رو شوکه میکرد سکوت شکسته میشد و همین.
بالاخره با رسیدن به پارکینگ خوابگاه سهون به حرف اومد و طوری سریع از ماشین فرار کرد که جونگین و چان نمیدونستن باید چه واکنشی نشون بدن.
-ممنون بچهها...میبینمتون...
جونگین بغ کرده به چانی که شوکه نگاهش میکرد خیره شد و بعد از چند ثانیه اون هم با زمزمه کردن "خدافظ" از ماشین زد بیرون و چان فقط عصبی سرش رو کوبید به صندلی و نفس کلافهای کشید.
KAMU SEDANG MEMBACA
✨Crisis of twenty years ✨
Fiksi Penggemar𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
