تو دفتر، سهون حسابی سر و صدا کرده بود و جایی برای اون نذاشت که بخواد حرفی بزنه و حتی چند باری سعی کرد به بنگ شی هیوک حمله کنه و بخاطر همین از اتاق انداخته بودنش بیرون.
دقایق بعدی رو مجبور شد تنهایی تو اتاقی سر کنه که همه واضحا طرف اونا نبودن و حسابی اعصابش بهم ریخته بود.
جلسه بعدی رو گذاشتن هفته بعد و تا هفته بعد باید حسابی برای اثبات کردن خودشون میجنگیدن.
از اتاق زد بیرون و سهونی که عصبی رو صندلی راهرو نشسته بود با دیدنش فوری بلند شد و به طرفش اومد.
-چیشد؟
-هیچی...هیچی...واقعا هیچی...مطمئنی آقای چا طرف ماست؟ چون اصلا اینجوری بنظر نمیرسه...اون تو بوی پول همه رو خفه کرده...از همین الان نتیجه کاملا مشخصه...
کلافه گفت و دستی به سر و روش کشید.
سهون دست به کمر در حالی که اخم وحشتناکی کرده بود روی صورتش خم شده بود و این فاصله نزدیک و بند بودن دست و پاش برای هر حرکتی داشت عصبیش میکرد.
اینکه نمیتونست حرکتی بزنه و مجبور بود فقط وایسه تماشاش کنه و کاری نکنه.
تو نظرش خیلی جذاب شده بود و این حس رو داشت که دوباره برگشتن به اوایل رابطهاشون و همون شیطنتها تو وجودش زنده شده بودن.
سهون همچنان خیره نگاهش میکرد و اون فقط میتونست نگاهش رو معذب و مضطرب به اطراف بده.
-میکشمش...بخدا میکشمش...
بعد از سکوت خفقان آوری زمزمه کرد و چنگی به موهاش زد و به در بسته اتاق خیره شد.
-همشونو میکشم...
نمیدونست باید چی بگه...
دقیقا همین حال رو خودش هم داشت...
دوست داشت دقیقا چیزی که سهون میگه رو عملی کنن و اون هیوک لعنتی رو به جهنم واصل کنن اما اینجا ایستاده بودن و بغیر از بدبخت به نظر رسیدن کار دیگهای ازشون بر نمیومد.
-بریم...
زمزمه کرد و نگاه منتظری به سهون انداخت که خون توی چشمهاش افتاده بود.
آره...
مجبور بودن برن...
اما کجا؟!
این سوالی بود که حالا تو ذهن هر دوشون بود...
باید چیکار میکردن؟!
-بریم...
سهون بالاخره زمزمه کرد و با هم راه افتادن و از ساختمون زدن بیرون.
سمت پارکینگ رفتن و هر چی میگشتن نمیتونستن ماشینشون رو پیدا کنن!
-اینجاست دیگه! همین جا پارک کردیم...
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
