با بدنهای لخت کنار هم دراز کشیده بودن و چند دقیقهای از سکس غیر قابل پیشبینیشون گذشته بود و هنوز هم کمی نفس نفس میزدن.
جونگین سرش رو روی سینهی پسر کوچیکتر گذاشته بود و همون طور که به صدای ضربان قلبش گوش میداد با نوک انگشت روی سینهی سهون خطوطی میکشید و به این فکر میکرد که چیزی که میخواد بگه رو چجوری شروع کنه که آخرش به دعوا ختم نشه.
_امروز با بکهیون رفتیم جایی...
با حرفش سهون توجهش جلب شد و یه دستش رو زیر سرش گذاشت و حواسش رو به جونگینی داد که حالا چونهاش رو تکیه داده بود به سینهاش و از پایین داشت نگاهش میکرد.
این پوزیشن اصلا حالت خوبی نبود که بتونه حواسش رو جمع کنه ولی تا کلمات بعدی از لبهای خوش فرم دوست پسرش خارج شد اخمی کرد و فوری تو جاش نشست و جونگین رو هم مجبور به نشستن کرد.
_رفتیم پیش آقای پارک...
_چی؟...کی؟...صبح؟
_اره...یه لحظه فقط گارد نگیر تا بهت بگم چیشد...
جونگین آروم دوباره بهش نزدیک شد و دستی به سینهاش کشید و دعوت به آرامشش کرد.
سهون اما عصبی از جاش بلند شد و چنگی به موهاش زد و فوری شورتش رو از روی زمین برداشت و پوشید و دوباره چرخید سمت جونگین.
جونگین حالا معذب یکم خودش رو با پتو پوشوند و آب دهنی قورت داد.
_خب...بگو...میشنوم...
_مطمئنی اون مرتیکه بنگ شی هیوک آدم درستیـه؟
_منظورت چیه؟!
_نمیدونم...فقط دارم ازت میپرسم...همین...
با واکنش خشن سهون فقط در جوابش صداش رو برد بالا و حرصی نفس کشید.
_رفتی اونجا با اون پارک لعنتی چه حرفی بزنی؟ معلومـه که بابات پرش کرده...اونا اصلا همینو میخوان...که ما رو اذیت کنن...و جنابعالی چیکار کردی؟ رفتی اونجا و با بازی روانیشون همراه شدی و الان اومدی داری چرت و پرت بهم تحویل میدی...
_درست حرف بزن سهون...چه طرز حرف زدنـه...ما قرارمون این بود؟ سوال من کاملا واضحـه و حق دارم بدونم دارم با کی هم مسیر میشم...من فقط بخاطر تو حاضر شدم پروژهامون رو بدم دست اون مرتیکه وگرنه اصلا شناختی ازش نداشتم...نمیدونم کجا و چطوری باهاش آشنا شدی اصلا...بنظرت حق ندارم بدونم چه خبره؟
با صدای بلندی اعتراض کرد و برای یک لحظه تردید رو تو چشمهای دوست پسرش دید و عین یخ بدنش سرد شد.
_سهون!
_من میشناسمش...آدم درستیـه...الکی گندهاش نکن...مشکل ما از اولم این نبودـه...پدر تو بوده که داره گند میزنه به همه چیز و میبینم که خیلی هم موفقـه...
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
