با به صدا در اومدن زنگولهی بالای در اون رستوران قدیمی سریعا نگاهشون به بکهیونی افتاد که شوکه تا متوجهاشون شده بود سر جاش متوقف شد و وقتی چان تو ورودی بهش برخورد کرد انگار تازه به خودش اومد و به چانیول چیزی گفت و هر دو متعجب درحالی که دو تا شاخ بالا سرشون در اومده بود سمتشون اومدن.
-پشمام...چه گندی زدین؟!
بکهیون بلافاصله وقتی رسید بهشون گفت و جونگین از واکنشش تکخندی زد.
-بشین...تعریف میکنیم...
سهون گفت و بکهیون و چانیول همون طور که هنوز تو حالت شوک بودن نشستن.
-امروز وقتی رفته بودیم واسه یه جلسه که با بنگ شی هیوک حرف بزنیم بعد از جلسه تو پارکینگ آدماشو فرستاد خفتمون کردن...تا میخوردیم زدنمون و ماشینمون رو به فنا دادن...
بعد از توضیحات کامل و جامعِ جونگین، سکوت سنگینی بینشون برقرار شد و فقط سهون بود که سرش رو بین دستاش قایم کرده بود و از موهای پس سرش چنگ میگرفت.
-وضع خیلی جدیتر از اون چیزیـه که فکر میکردم...
چانیول بهت زده گفت و جونگین اینبار جدی سر تکون داد.
-من به پارک زنگ زدم...کاری که گفت رو انجام میدم...
-بک...
سهون خواست چیزی بگه اما بکهیون مانع شد و ادامه داد.
-لازم نیست چیزی بگی...خودم میخوام...با این چیزایی که شما گفتین قطعا بنگ شی هیوک کسی نیست که بشه راحت باهاش جنگید...این آدمی که من میبینم بدجور دنبال دردسرـه و همه چیز نشون میده که اصلا هم برای این شرایط ناشی و بیتجربه نیست...پس قطعا به یکی نیاز داریم که بتونه حمایتمون کنه...پس...انجامش میدم...
بکهیون قاطع گفت و حرفی برای گفتن باقی نذاشت.
-الان خیلی موقعیتتون خطرناکـه...چند روزی رو باید آفتابی نشین تا یکم آبا از آسیاب بیوفته...با بکهیون قرارـه این آخر هفته بریم خونهاشون...پیشنهادم اینه شما هم بیاین...چند روزی استراحت باعث میشه لااقل از این وضعیت در بیاین و یکم ریکاوری بشین...
چانیول گفت و نگاه دو پسر اون سمت میز چند ثانیه افتاد به هم.
-پیشنهاد عالیـه...فردا راه میوفتیم...
-نه بابا م...
-حرف اضافی نباشه...بریز برام...
بکهیون دوباره پرید وسط حرف سهون و باعث خندهی دو پسر دیگه شد و یک نفس پیکش رو که جونگین براش پر کرده بود بالا داد.
سهون فقط چشم غرهای براش رفت و خودش هم مشغول نوشیدن شد.
واقعا این چند وقت بکهیون تسلط عظیمی بهشون پیدا کرده بود و این برای همهاشون بشدت عجیب بود.
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part: 37 ✨
Start from the beginning
