چانیول نمیدونست چش شده ولی همراه با سهون اشک میریخت و فریاد میزد.
-نباید اینجوری تمومش میکردی...نباید...
با حسرت گفت و فقط به هق هق کردنهای دوستش خیره شد.
خیلی گند خورده بود...
گند خورده بود به همه چیز کوفتی...
و حالا باید برای این اوضاع پیچیده چیکار میکرد؟!
چند ثانیه به گریه کردن دوستش خیره شد و وقتی دوباره سر پسر بالا اومد و با چشمهای براق و مظلوم نگاهش کرد طاقت نیاورد و سمتش رفت و محکم در آغوش کشیدش.
انگار خیلی کارا برای انجام پیش روشون بود و لعنت که نمیدونست باید از کجا شروع کنه!
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
آروم وارد سوییت شد و در رو پشت سرش بست و نگاهی به فضای نیمه تاریک داخل انداخت.
بکهیون تو پیام بهش گفته بود که اومده اینجا و منتظرش میمونه.
نفس عمیقی کشید و راه افتاد به سمت اتاق.
حقیقتا از دیدن پسر کوچیکتر خجالت میکشید، نمیدونست چرا ولی خجالت میکشید.
با وارد شدن به اتاق و دیدن اون صحنه کیوت لبخندی زد و به پسر کوچیکتر که تو تخت وا رفته بود خیره شد.
-کوچولوی کیوت...
زمزمه کرد و سمت حمام رفت و فوری دوش گرفت.
کل بدنش بوی سیگار گرفته بود و اصلا دوست نداشت بک به این بو عادت کنه!
از حمام زد بیرون و مشغول خشک کردن موهاش با حوله بود و همون طور خیره به صورت پسر کوچیکتر زیر نور کم جونی که از بیرون اتاق میومد.
برای بغل کردن بدن گرمش بیتاب شده بود بخاطر همین هم بیخیال خشک کردن موهاش شد و حوله رو پرت کرد رو صندلی و فوری شلوارکش رو تنش کرد و آروم روی تخت خزید.
با احتیاط دستش رو از زیر گردنش رد کرد و آروم تو بغل کشیدش و بک هم از خدا خواسته تو خواب و بیداری رفت تو بغلش و سرش رو تو سینهاش برد.
شروع کرد به کشیدن نفسهای عمیق توی موهای خوش بوش و از حس قلقلکی که نفسهای بک به سینهاش میداد لبخندی روی صورتش نقش بست.
اینکه الان این موجود فوقالعاده کیوت و پر انرژی رو تو بغلش داشت واقعا شاکر بود و نمیدونست از شدت هیجان و خواستنش چیکار کنه پس فقط در سکوت اشک توی چشمهاش حلقه زد و نفسهاش به شماره افتاد و تپش قلبش شدت گرفت.
این چه حسی بود دیگه؟!
پس داشتن یکی که بهش تکیه کنی و آروم بگیری اینجوری بود؟!
چیزی که هرگز توی زندگیش نداشت!
اون حتی با بیچارهترین حالت ممکن از محبت مادری هم محروم مونده بود و حالا این پسر کوچولو یه مفهوم خاص و عجیبی براش داشت.
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part: 34 ✨
Start from the beginning
