جونگین با خشونت تمام این جملات رو تو صورتش کوبید و چنان پسر کوچیکتر رو پشت در سوییت تو راهرو تنها گذاشت که تا چند دقیقهی بعدی سهون قدرت شنیدن چیزی جز صدای سوت تو سرش نداشت و فقط با گوشهای گرفته سر جاش خشک شده بود و به هیچی فکر میکرد.
حتی تو کابوسهاش هم نمیدید که روزی اینجوری رابطهاشون تموم شه.
حتما شوخی بود...
شوخی مسخرهای که جونگین شروعش کرده بود!
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
-نگران نباش...تهش اینه که متوجه چیزایی میشی که از قبل ازشون خبر داشتی...فقط ممکنه یکم حالت بیشتر بد شه و از من بخاطر اینکه دوباره باعث ناامیدیت شدم متنفر بشی...
با لحن شوخی گفت و همون طور که به زور تلاش میکرد راه رفتنش طبیعی به نظر برسه آروم کنار پسر بزرگتر که گیج میزد قدم برداشت و با حرف زدن متوجه خودش کردش.
چانیول فقط مسخ شده نگاهش کرد و دوباره نگاهش رو ازش برداشت و به روبرو خیره شد.
یعنی باید باور میکرد این ابلهی که داشت کنارش قدم میزد همون شخصیـه که دیشب ناکارش کرده بود؟!
البته خودش هم زیاد ثبات شخصیتی نداشت ولی چان دیگه رسما خواهر مادر عدم ثبات رو نموده بود با این حالتهاش.
البته بهش حق میداد که الان اینجوری گیج بنظر برسه...
اون گذشتهی ترسناکی رو پشت سر گذاشته بود و پشماش از یادآوری اینکه اون پسر وزیر کرهست دوباره ریخت و خودش هم شوکه به روبرو خیره شد.
چندتایی از پسرهای خوابگاه که از کنارشون رد شدن طور عجیبی نگاهشون کردن که اصلا و ابدا عجیب به نظر نمیرسید.
قیافه اونا از صد فرسخی هم داد میزد که یه غلطی کردن و دارن میرن سراغ غلط بعدی...
فقط نمیدونست اینهمه منطقی بودن خودش از کجا اومده؟!
جدیدا رفتارهایی داشت که حتی برای خودش هم ناشناخته به نظر میرسیدن چه برسه بقیه!
اینا از نشانههای بلوغ عقلی بود؟ یا چی؟!
به راه رفتن ادامه دادن تا بالاخره رسیدن جلوی در اتاق و بک داشت تلاش میکرد با کلید در رو باز کنه که با صدا زده شدنشون توسط جونگین نگاه هر دو به سمتش کشیده شد.
بک نگاه سریعی به دوست پسرش که کنارش ایستاده بود انداخت و با لبخند دوباره نگاهش رو به جونگینی داد که انگار یه چیزی توش مرده بود اما تلاش میکرد شاد به نظر برسه.
-سلام...
-سلام...خوشحالم کردین دوتایی اومدین...
هردو به هم با تعجب نگاه کردن و دنبال جونگینی که وارد سوییت شده بود داخل رفتن.
KAMU SEDANG MEMBACA
✨Crisis of twenty years ✨
Fiksi Penggemar𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part: 32 ✨
Mulai dari awal
