_مممممم....آه...نه...چان دارم...دارم میام...

خیلی یهویی این کلمات رو بدون کنترل فریاد زد و یهویی تو دهن پسر بزرگ‌تر کام شد و شوکه و خجالت زده درحالی که نفس نفس میزد دست‌هاش رو روی صورتش گذاشت و سعی کرد از زیر نگاه‌های پسر بزرگ‌تر فرار کنه.

_اشکال نداره کوچولو...عالی بودی...

چان همزمانی که منی پسر کوچیک‌تر رو قورت میداد و از دور دهن و صورتش پاک میکرد با نیشخند گفت و خودش رو بالا کشید و بوسه آرومی به مچ‌ دست‌هاش زد.

_ببینم صورت خوشگلتو...

دست‌هاش رو گرفت و دو طرف سرش رو تخت نگهشون داشت و نگاه‌هاشون رو فیکس هم کرد.

_میدونستی خیلی خیلی خیلی زیاد سکسی‌ای...

با حرف چان فقط لب پایین رو گزید و نفس داغی به بیرون داد و آب دهنی قورت داد.

چان با بوسه‌های ریزی از صورتش دوباره شروع کرد و اومد بره پایین‌تر که با حرف بک و چنگ شدن دستش به بلوزش متوقف شد.

_منم می‌خوام برات انجامش بدم...

روی زانوهاش وایساد و با سری کج شده نگاهش کرد.

_اوکی...هر طور راحتی...

فوری بلوزش رو کند و درحالی که مشغول باز کردن کمربند و زیپ شلوارش بود به بدن پسر کوچیک‌تر که داشت جلوش خم میشد نگاه مینداخت.

حالا که بک منتظر، تو اون پوزیشن جلوش چهار دست و پا قرار داشت ویوی عجیبی از بدن سفید و کمر باریکش و باسنش داشت و فشار دو برابری رو تو آلتش حس می‌کرد.

با پایین کشیدن شلوارش بک فوری دست به کار شد و عضو پسر بزرگ‌تر رو تو دست گرفت و چند بار آروم پمپش کرد و بالاخره بعد از ثانیه‌هایی جان فرسا لب‌های خیسش رو به عضوش رسوند و با ورود نصفه نیمه‌ای عضوش نگاه چان از اون صحنه وحشی کنده شد و سرش عقب رفت و چشم‌هاش رو بست و انگشت‌هاش رو تو موهای بک چنگ کرد و شروع کرد به آروم عقب جلو کردن کمرش و تکون دادن طول آلتش تو دهن بک.

بک خیلی عالی همش رو تو دهنش جا میداد و ته حلقش رو بهش هدیه میداد و چان رو دیوونه‌تر از چیزی که بود میکرد.

کارش رو خوب بلد بود و حرکت لب‌هاش رو با ریتم خاصی تو طول آلت و بیضه‌هاش جابجا میکرد و بهشون میک میزد و از انگشت‌های باریکش برای کامل کردن کارش استفاده میکرد و این دیوونه‌اش می‌کرد.

نگاهش رو به نقطه وصل شدن بدن‌هاشون داد و درحالی که از شدت تحریک شدن یکم کنترلش رو از دست داده بود دو دستی سر پسر کوچیک‌تر رو تو کنترل گرفت و شروع کرد به زدن ضربه‌های قوی تر تو دهنش و همزمان صدایی که تو اتاق پیچیده بود دیوونه‌اش می‌کرد.

صدای ناله‌ها و عوق زدن‌های بک و برخورد آلت خیسش به ته حلقش سکسی‌‌ترین چیزی بود که می‌تونست تو کل عمرش بشنوه و ازش سیر نشه.

✨Crisis of twenty years ✨Where stories live. Discover now