Chapter 24

604 82 26
                                    


نامه رو تو دستم مچاله كردم.قدرت نفس كشيدن نداشتم.با عصبانيت و قدماي محكم سمت حياط پشتي رفتم و اون نامه رو با تمام قدرت پرت كردم و به جايي كه افتاد خيره شدم

كم كم اشك تو چشمام حلقه زد و ديدمو تار كرد. دهنم شروع به لرزيدن كرد چون داشتم سعي ميكردم بغضمو قورت بدم.بالاخره پاهام سست شد و محكم روي زمين افتادم.درد زيادي توي زانو هام حس ميكردم ولي كي اهميت ميده

اون به من خيانت كرد؟ميخواد با اون دختره ازدواج كنه؟منو طلاق ميده و يه دختر شونزده ساله مطلقه رو به كشور خودش ميفرسته؟ يا...يا اصلا ممكنه براي اينكه منو اذيت كنه اون رو هم بياره توي اين خونه

اتاق مون! منو از اون اتاق بيرون ميكنه و همسر جديدشو ميبره اونجا

چشمام رو بستم و صداي هق هقم اطراف پيچيد.با چشماي پر از اشكم به خورشيد درحال غروب خيره شدم...

اون كلمات توي مغزم پيچيد و قلبمو مچاله كرد و من به خودم پيچيدم

"كي گفته دلم برات تنگ نشده؟"
داد زدم و صداي داغونم خودمو اذيت كرد

"كدوم احمقي گفته ازت متنفرم"
گفتم ولي اين دفعه بلند تر.چندتا از پرنده هايي كه اون اطراف بودن از روي زمين پريدن

صداي قدماي سريع يك نفر رو از پشت شنيدم و بعد يكي منو از زمين بلند كرد.حرفاي ناواضح مرضيه تو گوشم ميپيچيد ولي من فقط صداي هق هق خودمو ميشنيدم

تقلا ميكردم تا از بغل اون بيام بيرون و مثل ديوونه ها دست و پا ميزدم و ازش ميخواستم دست از سرم برداره ولي اون دست بردار نبود و منو سمت آسانسور و بعد اتاق خواب كشيد.سردرد داشت منو ميكشت و داد و گريه به اين كمكي نميكرد

مرضيه منو روي تخت گذاشت ولي من سمت بالكن رفتم.مرضيه سريع دويد و در بالكن رو قفل كرد.من واكنش نشون دادم و سرش داد زدم.اون هيچ حقي نداره...اون فقط يه خدمتكاره

با داد من اون سمت در رفت ولي قبل از اينكه خارج بشه برگشت و گفت:
"نميخوام كار احمقانه اي بكني...من نميدونم كوثر چي بهت گفت ولي بهتره هرچه زودتر خودتو جمع و جور كني"
و رفت بيرون و درو محكم بست

همين مونده يه خدمتكار...هوففففف
دستمو توي موهام بردم و اونا رو كشيدم

من داشتم تو كشور خودم مثل يه پرنسس زندگي ميكردم البته اگه پدرمو فاكتور بگيريم و حالا ببين!يه مرد كه چند برابر پولدار تر از پدر منه زندگيمو نابود كرده

كنار پنجره بالكن رفتم.پرده رو يكم زدم كنار و روي زمين نشستم و پاهامو بغل كردم

يعني...يعني ممكنه به من خيانت كرده باشه؟اين مرد چقدر ديگه ميخواد به من صدمه بزنه؟

سرمو بين زانو هام بردم و بي صدا گريه كردم
صداي باز شدن در منو يكم پروند.مرضيه است؟
جواب سوالامو وقتي گرفتم كه صداي گذاشتن سوئيچ روي ميز تو گوشم پيچيد و بعد از اون قدماي محكم و تندي كه به سمت من ميومد

ForcedWhere stories live. Discover now