به جرئت میتونست بگه این تماس پوست با پوست بهترین چیزی بود که تو زندگیش تجربه کرده بود.
کلا همه چیز با بکهیون یه طعم دیگهای داشت که مستقیم میرفت به بخش چیزهای دلچسب مغزش و با تمام وجودش حسشون میکرد.
انگار بک از اول اون خانوادهای بود که حقش بود و بالاخره بهش رسیده.
برای بکهیون هم همین طور بود...
حس آشنایی که از بودن به چان داشت و اعتمادی که بینشون ایجاد شده بود.
چان براش شبیه خونه بود، جایی که میتونست خودش باشه و ریلکس کنه.
بعد از چند دقیقه طولانی در سکوت لمس کردن بدنهای هم چان آروم تو همون حالت که پسر کوچیکتر رو تو بغل داشت دستش رو دراز کرد و شامپو رو از روی قفسه فلزی برداشت و مقدار کمی رو کف دستش خالی کرد.
تو تمام این مراحل نگاه پسر کوچیکتر کنجکاوانه به حرکات چان بود و در سکوت به اعضای بدنش خیره شده بود.
با فهمیدن این موضوع که چان قراره موهاش رو بشوره با لبهای آویزون نگاهش رو بهش داد و غر زد.
_من امروز حموم کردماااا...شامپو زدم...
_اوکی...یه بار میشوریم سرتو...بعد تنتو میشوریم میریم میخوابیم...
_باشه...
فقط با خم کردن سرش آروم تایید کرد و گذاشت پسر بزرگتر در سکوت موهاش رو بشوره و اون وسط چندین بار بخاطر شامپویی شدن صورتش و بسته موندن چشمهاش غر زد و از مچ دست پسر بزرگتر گرفت تا مانعش بشه اما چان فقط با خنده جلوی مقاومتش رو گرفت و بعد از شستن موها و بدنش بک رو از زیر دوش بیرون کشید و روبدوشامبرش رو تنش کرد و به بیرون هدایتش کرد.
_برو رو تخت تا من تنمو بشورم بیام...
پسر کوچیکتر فقط با نگاهش بدرقهاش کرد و چند ثانیهای سرجاش خشک موند.
چان که دید بکهیون قصدی برای گوش کردن به حرفش نداره تکخندی زد و بیخیال برگشت زیر دوش و پشت به پسر کوچیکتر مشغول شستن خودش شد.
بکهیون اما سر جاش وایساده بود و با خیره سری بدن چان رو میپایید و وقتی فهمید زیادی داره هیز بازی در میاره سریع چشمهاش رو با کلاهِ حوله پوشوند و سمت تخت رفت و خودش رو پرت کرد روش.
_بخاطر اینکه اون یه آدم جدیده...و وقتی با یکی اوایل آشنا شی همه چیز دو برابر جذابیت داره و هوسران میشی...وگرنه بعد یه مدت که بگذره همه چیز عادی و حتی حوصله سر بر میشه...
برای خودش دیکته کرد و صورت داغ شده از خجالتش رو به تشک زیرش فشرد.
با سر و صدای چان ترسیده سرش رو بلند کرد و با پسر بزرگتر مواجه شد که در حال خشک کردن موهای خیسش بود و خیره نگاهش میکرد.
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part:23 ✨
Start from the beginning
