_شت...خیلی کثیفی کوچولو...
_تازه کجاشو دیدی...
بکهیون گفت و یهو سمتش اومد و کامل پاهاش رو جابجا کرد و دو طرف بدن چانیولِ شوکه گذاشت و شروع کرد به بوسیدن لبهای پسر بزرگتر و بازی با زبونش و اینبار چان گذاشت اون کنترل کننده بوسه باشه.
بک بعد از راضی شدن عقب کشید و با دستهاش صورت چان رو قاب گرفت و با لبهای ورم کرده و صورتی سرخ خیرهاش موند.
_میدونی چرا اونبار تو خوابگاه نذاشتم ادامه بدی؟
_هم!
_نه اینکه خیلی زود بود...بخاطر این بود که...پارسال یکی بدون رضایت باهام رابطه برقرار کرد...
سعی کرد مودبانه کلمه "تجاوز" رو بگه تا یکم برای خودش دردش کمتر بشه.
چان که حالا بیشتر حواسش جمع شده بود عصبی نفس کلافهای کشید و تو جاش صافتر نشست و دستش رو برد دور کمر و زیر باسن پسرک و بیشتر سمت خودش کشیدش.
_چی؟
بکهیون از حالتش لبخندی زد.
_هم؟
_میگم چی داری میگی؟ کی بود اون مادر جنده؟
بکهیون اما ساکت فقط سرش رو کج کرد و با لبخند تلخی نگاهش کرد.
_اون دیگه مهم نیست...مهم اینه بعد یکسال بالاخره تونستم با رضایتِ خودم یکی رو ببوسم و باهاش باشم...
چان دندون قروچهای رفت.
نمیخواست حس بدش رو به بکهیون منتقل کنه و ناراحتش کنه، بخاطر همین فقط بغلش کرد و بوسهای به گردن خیسش زد.
_ممنون کوچولو...فکر کنم تو دردسر افتادم...
زمزمه کرد و نفسی تو گردنش کشید.
بعد از چند دقیقه بالاخره بکهیون ازش فاصله گرفت و برگشت سر جاش و اون هم شروع کرد به مرتب کردن خودش.
چند دقیقهای رو تو سکوت همون جا موندن تا اینکه دوباره راه افتادن.
اوکی...
الان علاوه بر دغدغههای تخمی خودش گاییدن اون مادر جندهای که این بلا رو سر بکهیونش آورده بود هم بهش اضافه شده بود.
محکم دستهاش رو دور فرمون سفت کرد و دندون قروچهای رفت.
حالا از زیر زبونش میکشید کی بود...
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
تلو تلو خوران خودش رو به کوچهای که مد نظرش بود رسوند و با چشمهای باریک شده نگاهی به ساختمانها انداخت تا شاید بتونه با اون سرگیجه و چشمهایی که دو دو میزد خونه خواهر جونگین رو پیدا کنه.
با همون حالت مست سعی کرد گوشیش رو از تو جیبش در بیاره و تو همون حین که تلو تلو میخورد کشیدهای به صورتش زد تا یکم خماری از سرش بپره و حواسش جمع بشه.
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part: 22 ✨
Start from the beginning
