همزمان که بوسههای چان از کنار لب و چونه و خط فکش به گردنش کشیده میشد و پایین تنههای داغشون به هم مالیده میشد داشت به این فکر میکرد که آسمون واقعا اینهمه پر ستارهست یا اینکه اثر الکله!
با گیر کردن بوسه پسر بزرگتر تو یه نقطه از پوست نازک گردنش و به مدت چند دقیقه با اصرار بوسیده شدن همون ناحیه، از درد نالهای کرد و چنگی به موهای چان انداخت و سرش رو خم کرد و همزمان که حالا خودش مشغول حرکت دادن کمرش شده بود بینیش رو به موهای پسر بزرگتر نزدیک کرد و از حرصِ همزمانیِ دردی که تو گردنش داشت و لذتی که تو پایین تنش نفسهای عمیقی تو موهاش کشید و ناخواسته گازی از گوش چان گرفت که باعث شد بالاخره چان از مارک کردنش دست برداره و عقب بکشه.
با حرکت یهویی چان و عقب کشیدنش و از دست دادن یهویی اون لذت اعتراضی کرد اما به جای جواب گرفتن چان فقط یهو وادارش کرد روی زمین وایسه.
با قرار گرفتن پاش روی زمین یهو زیر پاش خالی شد و عصبی لرزی رفت.
هوای بیرون سرد بود و تبی که از قبل داشت با داغی تحریک شدنش بیشتر آزارش میداد و عقب کشیدن یهویی چان اعصابش رو خورد کرده بود.
چان اما بعد از نگاهی به بطری روی زمین و مطمئن شدن از نشکستنش در ماشین رو باز کرد و بکهیون رو به داخل هدایت کرد.
_یااااا...نمیخوام...
بک اعتراض کرد اما چان با تکخند مجبورش کرد بشینه سر جاش.
_ادامه برای بعد کوچولو...
با اینکه خودش هم میخواست تا آخرش برن اما هم اینکه جای خوبی نبودن هم اینکه بک تو حال خودش نبود بیشتر باعث میشد خوددار باشه.
البته پایین تنه شق شدهاش یه بیلاخ بزرگ به این افکارش نشون داد و تا اومد حرکت کنه از درد هیسی کشید.
_گوه توش...
ماشین رو دور زد و پشت فرمون نشست و عرق پیشونیش رو پاک کرد.
واقعا باید هر چه سریعتر به داد خودش میرسید وگرنه معلوم نبود چه بلایی قراره سرش بیاد.
نشست پشت رول و نگاهی به پسر بیقرار کنارش انداخت.
بکهیون با صورتی گُر گرفته و اخمآلود نگاهش میکرد و مدام به پایین تنش دست میزد و تو حال و هوای مستی چیزهایی زیر لب زمزمه میکرد.
حال خودش هم چندان بهتر از اون نبود.
کمربندش رو بست و به سمت پسر کوچیکتر هم خم شد و داشت کمربند اون رو هم میبست که با چسبیدن زبون خیس پسرک به گردنش شوکه وسط راه متوقف شد و نگاهی به صورت گستاخش انداخت.
_لعنت بهت...
فحشی زیر لب داد و فوری کمربندش رو بست.
با صورتی در هم ماشین رو راه انداخت و فقط عصبی از اون جهنم زد بیرون.
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part: 22 ✨
Start from the beginning
