_بعدش بریم بیرون؟!

_نه نمیخوام...نمیفهمی؟

در جواب سوال مظلومانه پسر بزرگ‌تر بی اختیار داد زد و چانیول هم فقط با همون تکخند رو مخش بدون ری‌اکشن دیگه‌ای سر جاش موند.

_هندزفریمو بده...اذیت میشم یه گوشه...

بکهیون که از واکنش خودش اصلا راضی نبود و با اینکه میدونست چانیول آشغال‌تر از این حرفاست که بخواد براش دل بسوزونه ولی پشیمون آروم زمزمه کرد و نگاه کوتاهی بهش انداخت.

_بدجنس نباش دیگه...داریم آهنگ گوش میدیم...

چانیول گفت و بکهیون فقط به سینک خیره شد.

واقعا نگاه‌های خیره چانیول داشت آزاردهنده میشد و میتونست ورود گرما به گوش و گردنش رو حس کنه.

لعنت بهش...

داشت قرمز میشد...

چانیول اما با همون کنجکاوی اول داشت به سرخ و سفید شدن پسر کوچیک‌تر نگاه میکرد و لعنت بهش...

چرا حس می‌کرد الان مهم‌ترین کاری که می‌تونه بکنه همین‌ـه؟!

عصبی از حالت خودش تکیه‌اش رو از کانتر برداشت و بعد از درآوردن سریع کاپشنش در وهله اول خودش رو از آتیش گرفتن نجات داد و بعد کنار بکهیون ایستاد و بدون توجه به نگاه گیجش شروع کرد به آب کشیدن ظرف‌های کفی.

واقعا این چه کارایی بود که داشت می‌کرد؟ 

حالا هر دو در سکوت همراه با آهنگ گوش دادن مشغول شستن شده بودن و تا وقتی که کارشون تموم شه هیچکدومشون حرفی نزدن.

با عوض شدن یهویی مود آهنگ و پلی شدن یه آهنگ ریتمیک چانیول با چشم‌های از حدقه دراومده نگاهش کرد و بکهیون فقط از حالت قیافه‌اش خنده‌اش گرفت.

_چیه؟

_واقعا که پلی لیست کارایی داری...

گفت و شروع کرد به قر دادن به کمرش و نگاه شوکه و خندون بکهیون روش موند.

این واقعا پارک چانیول بود؟! 

داشت براش با این قیافه مسخره میرقصید؟ 

وقتی دید قصد چانیول برای رقصیدن واقعا جدی‌ـه خودش هم تصمیم گرفت به دیوونه بازیاش دامن بزنه و اون هم شروع کرد به رقصیدن و تکون دادن عجیب غریب بدنش.

همون طور در حال دیوونه بازی بودن که تا پلی شدن آهنگ بعدی برای چند لحظه منتظر موندن و به محض پخشش بکهیون مردد پسر بزرگ‌تر رو همراهی کرد.

یه آهنگ تقریبا ملوی انگلیسی درحال پخش بود و چانیول هم با همون جدیت اول مشغول رقصیدن بود اما بکهیون میتونست یه تغییری رو تو نگاهش حس کنه و وقتی دستش رو دراز کرد و ازش خواست دستش رو بگیره قصدش رو فهمید.

✨Crisis of twenty years ✨Where stories live. Discover now