چانیول با خنده، بیشتر پاش رو کشید و از اذیت کردنش لذت برد.
پسر کوچیکتر با شدت مچ پاش رو از دست چانیول آزاد کرد و با موهای پف کرده سرجاش نشست و اخم آلود نگاهش کرد.
_چیه چیکارم داری؟ کجا بریم این وقت شب!
_فقط یه بار دیگه بهت میگم بیا بعدش میرم...
چانیول این جمله رو گفت و راهش رو کشید و رفت.
پسر کوچیکتر ترسیده با عجله از تخت پرید پایین طوری که مچ پاش پیچ خورد و از درد بلند نالید.
صدای افتادن جسمش باعث شد چانیول فوری مسیر رفته رو برگرده و تو تاریکی به بکهیونی که داشت چهار دست و پا سمتش میومد نگاه کنه.
_کسکش پام پیچ خورد...
همون طور که از کنار پای پسر بزرگتر که با نیشخند نگاهش میکرد رد میشد غر زد و چانیول هم زهرش رو ریخت.
_به من چه که برای بیرون اومدن باهام انقد هُلی...
گفت و راهش رو کشید و سمت آشپزخونه، جایی که جونگین مشغول بود رفت و ساعدش رو به کانتر تکیه داد و روی ظرف پر از سیب زمینی سرخ شدههایی که بهش چشمک میزدن خم شد و بهشون ناخنک زد و نگاه خندون جونگین روش افتاد.
_باورم نمیشه دوباره راهت به اتاقمون باز شده...
_نیشتو ببند...میدونی که واس خاطر شما نیست...
_بله دارم میبینم...
جونگین برخلاف تندی چانیول با همون خندهی همیشگی روی صورتش گفت و حرص چانیول رو در آورد.
_بکهیون در مورد من نمیدونه...
_جدا؟!
با حرف چانیول مثلا نمیدونست با لحن متعجبی گفت و یه نیمچه سمتش برگشت.
_ایندفعه یه کاری کنین تا واقعا پا پیچتون بشم...
_اوکی بچه...
جونگین بیخیال دوباره با خنده گفت و چرخید و مشغول کارش شد و چانیول تکیهاشو از کانتر برداشت و قد راست کرد و تا خواست چیزی بگه بکهیون از دستشویی زد بیرون و توجهش کاملا از جونگین فاصله گرفت و جلب پسرک مورد نظرش شد که با صورت خیس و رنگ پریده داشت برمیگشت تو اتاق.
واقعا این کوچولوی زشت چی داشت که انقدر حواسش رو پرت میکرد؟!
خواست سمت اتاق بره که با صدای در سر جاش متوقف شد و نگاهی به در انداخت.
_میشه در رو باز کنی؟
جونگین درخواست کرد و اون هم بی میل سمت در رفت و هنوز کامل در رو باز نکرده بود که بکهیون با تمام قدرت دوید و از پشت بهش برخورد کرد و باعث شد هردو به جلو هول بخورن.
نگاه شوکهی چانیول به زن میانسالی بود که با لبخند پهنی داشت ذوق زده نگاهشون میکرد و بکهیون هم از زیر دستش خودش رو به جلوش منتقل کرد و با تعجب زن رو صدا کرد.
BINABASA MO ANG
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part:12 ✨
Magsimula sa umpisa
