جونگین بعد از بغل کردنش از پشت گفت و پیشونیش رو به پشتش چسبوند.
سهون فقط لبخند آرومی مهمون لبهای لرزونش شد و دستش رو گذاشت روی دست دوست پسرش که دور کمرش حلقه شده بود.
_اره درستش میکنیم...
_عوضی...میخواد همه جوره اذیتمون کنه...کاش میشد یه کار دیگه کرد...
جونگین عصبی گفت و نفس کلافهای کشید.
سهون تو بغلش آروم دور زد و بدن دوست پسرِ ناامیدش رو کامل تو بغل فشرد.
_نگران نباش...تا اینجاش که صد یک از همهی رقیبامون جلوتریم...
گفت و بوسهای به سر جونگین زد.
نگاه پسر برنزه بالا اومد و به دوست پسر جذابش با اون پوست شیری رنگ خیره شد.
لبخندی به هم زدن و به چشمهای گیج اما براق هم خیره شدن.
_تو میگی تهش چی میشه؟!
جونگین که مثل همیشه احساساتی برخورد میکرد با صدای لرزون گفت و منتظر جواب سهون موند تا یکم از استرس توی بدنش رو کم کنه.
_من میگم گور بابای تهش...
سهون تقریبا عصبی گفت و لبهاش رو محکم به لبهای دوست پسرش کوبید و مشغول بوسیدن اون لبهای قلوهای شد.
چی میتونست جای چنین بوسهی داغی رو وسط این روز سرد پر کنه؟!
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
ناامید در حال قدم زدن تو محیط کمپشون بود که با دراومدن صدای گوشیش خیلی بی حوصله برای چند ثانیه فقط صفحهاش رو روشن کرد تا ببینه نوتیف چیه و بلافاصله بستش ولی یهو سر جاش متوقف شد و با به یاد آوردن چیزی که چشمهاش دیده بود شوکه به روبرو خیره موند و خیلی آروم و با حرکات اغراق آمیزِ لرزش دستش گوشی رو بالا آورد و با استرس دکمه بغلش رو زد تا دوباره محتوی پیامکش رو بخونه.
_پول...
فقط تونست اینو بگه و با ارسال یه پیامک جدید با محتوی "عزیزم اینم از حقوق این ماهت" به گوشیش از ذوق تو جاش شروع کرد به وَرجه وُرجه کردن و مشت زدن به هوا.
باورش نمیشد ولی تو ناامید ترین لحظهی زندگیش خوبترین اتفاقی که میتونست براش بیوفته افتاد و اون هم گرفتن اولین حقوق کاریِ زندگیش بود.
با ذوق و هیجان به دنبال چانیول دور خودش چرخید و وقتی یادش اومد چانیول داره وسایل رو برمیگردونه تو ماشین دوید سمتش تا این خبرِ میمون رو بهش بده.
_چان...چانیووووول...
پسر بزرگتر با شنیدن داد و بیداد بکهیون سرش رو از صندوق عقب بیرون آورد و به پسرکی که از ذوق تو هوا شلنگ تخته مینداخت و داشت با داد و فریاد سمتش میومد و از همین فاصلهی دور هم میتونست لبخندِ بزرگِ روی صورتش رو ببینه نگاه کرد.
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part:11 ✨
Start from the beginning
