_یایایا ول کن داری خفم میکنی...
داد و بیداد کرد اما نتیجهاش فقط این شد که با شدت پرت شد تو ماشین و در روش بسته شد.
همون طور عُنق، دست به سینه به بیرون خیره موند و حرفی نزد.
چانیول هم با حالت خیره سر و خیال راحتی ماشین رو روشن کرد و اون هم چیزی نگفت.
در حقیقت خیلی هم راضی بود داره آزارش میده.
بعد از حدود ده دقیقه رانندگی به فروشگاه مد نظر رسیدن و قبل از اینکه حرفی زده بشه بکهیون فقط فوری از ماشین زد بیرون و سمت ورودی فروشگاه رفت، چانیول هم فقط برای چند ثانیه به حرکاتش خیره موند و بعد بلافاصله با تکخند ماشین رو کامل خاموش کرد و با گرفتن کیف پول و سوییچ از ماشین زد بیرون و دنبالش رفت.
دیگه داشت کم کم مطمئن میشد که اول و آخر این پسرک میومد پیش خودش پس نگران نبود.
به دنبال بکهیون تا فروشگاه رفت و وقتی جلوی استیشن درحال صحبت با فروشنده دیدش با خیال راحت سمت قفسهها رفت تا چیزی بخره.
بعد از گذشتن از قفسهها به سمت یخچال رفت و چندتا نوشیدنی خنک برای خودش برداشت.
سمت استیشن برگشت تا حساب کنه که بکهیون رو در حال دید زدن قفسهها پیدا کرد.
سمتش رفت و درست پشت سرش وایساد که داشت با دقت متن نوشته شده روی کرهی بادوم زمینی رو میخوند.
خیلی آروم لبش رو به گوشش نزدیک کرد و با زمختترین صدایی که میتونست از خودش تولید کنه حرف زد.
_دنبال چی میگردی کوچولو...
گفت و بکهیون شوکه به سمت جلو پرتاب شد و با صورت رفت تو قفسه و چانیول فوری با خنده و ترس قفسه رو گرفت تا از یه گند بزرگ جلوگیری کنه.
چرا این بچه از تمام موقعیتها بدترین حالتش رو بوجود میاورد؟
_هششش آروم باش بچه چته!
با قهقهه گفت و بکهیون عصبی تو اون فاصلهی کمی که بینشون بود سمتش برگشت.
_واقعا که شعور نداری...
زیر لب هیس هیس کرد و محکم با کف دست کوبید وسط سینهاش و به عقب هُلش داد.
چانیول اما هنوز هم با خنده به کاراش نگاه میکرد و لذت میبرد.
از کی تا حالا این رفتارهای رو مخ بکهیون براش جالب شده بود؟!
با فکر به این موضوع یکم نیشش رو جمع کرد و با سرفهای خودش رو جمع و جور کرد و پشت سرش راه افتاد.
بکهیون با حالت طلبکاری کره بادوم زمینی رو گذاشته بود جلوی فروشنده و منتظر موند تا خودش هم وسیلههاش رو بده.
در کمال تعجب بعد از اینکه مطمئن شد چانیول داره حساب میکنه راهش رو کشید و رفت و چانیول شوکه رو پشت سر تنها گذاشت.
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part:10 ✨
Start from the beginning
