اولش با خنده هیستریک گفت اما رفته رفته لحنش به حالت پشیمونی و بدبختانهای تبدیل شد و مظلوم از بالای چشم به پسر بزرگتر نگاه کرد.
_اوکی...پکیجت تکمیل شده...همینت مونده بود که با چُس مثقال عقل کیرتم به بقیه تعارف کنی...
عصبی گفت و راه افتاد بره که با صدای دختری نگاه هر دو پسر به سمتش کشیده شد.
_اوپا نباید اینجا آشغال بریزیم...اولین قانون واسه اینجا کمپ زدن این بود...
سوجون که بهشون نزدیک میشد با لبخند رو مخی گفت و دو پسر پوکر خیرهاش شدن.
_واسه چادر زدن مشکل داریم...میشه شما دو تا کمکمون کنین؟
سوجون پرسید و همزمان خم شد و پاکت آبمیوه رو از روی زمین برداشت.
بکهیون محکم در صندوق رو به هم کوبید و سمت دختر راه افتاد و حین مسیر پاکت رو از دستش کشید و مستقیم به سمت چادر کذایی رفت.
_اوووووو یابووو ماشین مردمه...
چانیول هم عصبانی پشت سرش راه افتاد و وسط راه در جلو رو به هم کوبید و از کنار دختر شوکه رد شد.
سوجون برگشت و نگاهی به پشت سرشون انداخت و ابرویی بالا انداخت.
_خودت که محکمتر کوبوندی...
دختر آروم زیر لب زمزمه کرد و شونهای بالا انداخت و اون هم پشت سرشون راه افتاد.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
جمعیت زیادی دور آتیش جمع شده بودن و این چرخه تا چند متر اونطرفتر هم ادامه داشت.
بچهها دسته دسته دور آتیشهای جدا جمع شده بودن و از کبابی که آماده میشد لذت میبردن.
یه عده کباب رو آماده میکردن و یه عده هم به پخش کردنش کمک میکردن.
نگاه چانیول دنبال بکهیونی بود که با قهقهه داشت به بقیه کمک میکرد تا خوراکیها رو پخش کنن.
تکخندی از حالت صورت پسرک و برق توی نگاهش زد و از جاش بلند شد.
یکم از جمعیت فاصله گرفت و وقتی صداها ازش دور شدن روی یه کُنده درخت که رو به جنگل بود نشست و به تاریکی محض و صدای باد همراه با صداهایی که از لابهلای درختها میاورد گوش داد.
نفس عمیقی کشید و از جیبش بسته سیگاری درآورد.
به همون سرعت سیگارش رو روشن کرد و کام عمیقی ازش گرفت.
یکم دورتر ازش نگاه بکهیون با کنجکاوی به پشت پسری افتاد که از جمعیت فاصله گرفته بود و روی کُنده درختی نشسته بود.
با ظرف کبابی که توی دستش بود سمتش راه افتاد و وقتی نزدیکش رسید از شنیدن بوی سیگار متعجب ابرویی بالا انداخت.
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part:9 ✨
Start from the beginning
