_اومدم ثابت کنم...که گیام...
بکهیون با نفس نفس زدن گفت و چشمهای ارشدهاش از حرفش گشاد شد.
پسر کوچیکتر با عجله سمت چمدونش رفت و با سرعت بعد از باز کردنش مشغول خالی کردن محتویاتش شد و این نگاه وسواسی جونگین بود که با حرص به اتاقی که به مرور بهم ریخته تر میشد دوخته شده بود و فقط دلش میخواست یکی از اون دو نفر تو اتاق رو بکشه ولی در نهایت با خروج غرور آفرین اون شی صورتی رنگ و بلافاصله قرار گرفتنش روبروی صورت دوست پسر عزیزش جونگین فقط تلاش کرد رو نخندیدن تمرکز کنه و یه کاری برای دوست پسر عزیزش بکنه قبل از اینکه سکته کنه.
_این...
سهون فقط تونست این رو بگه و گوشه پلک چپش از حرص تیک عصبی بزنه و نفسش رو حبس کنه.
بکهیون که هنوز هم نفس نفس میزد دیلدوی صورتی رنگ رو با افتخار جلوی دهن سهون تکون داد و جملات تکمیلیش رو هم اضافه کرد.
_اینم از اثباتم...چطوره؟ برای ثابت کردن اینکه گیام کافیه؟
سهون با عصبانیت دیلدویی که جلوی دهنش وُل میخورد رو محکم از دست بکهیون کشید و با حالت چندشی پرتش کرد گوشه اتاق و جیغی کشید.
_کثافت انقد اینو جلو دهنم تکون نده...چندشششش...
دوباره جیغی از حرص کشید و باعث شد جونگین بالاخره منفجر شه.
_نخند عوضیییی...نخند...این دلیل نمیشه احمق...همه ممکنه یکی از اینا داشته باشن....
با حرص گفت و دوباره آخر حرفش از حالت بدی که بهش دست داده بود جیغ کشید و به لباسهای روی زمین لگد زد.
بکهیون متعجب خیره سهون موند و ابرویی بالا انداخت.
چرا اینجوری میکرد؟
_چرا خیلی هم دلیل میشه...هر پسری تو چمدونش دیلدوی صورتی نداره...
گفت و با برخورد نگاهش به یکی از تیشرت های روی زمین سریع سمتش شیرجه زد و سهون که حالا ازش میترسید خودش رو جمع کرد تا ازش فاصله بگیره.
_اینم یه اثبات دیگه...هر پسر غیر گیای تو لباساش از این تیشرتای ال جی بی تی نداره...داره؟
با حالت حق به جانبی گفت و سمت جونگین برگشت و جونگین هم که دیگه از خنده داشت دل و رودهاش رو بالا میاورد با سر تایید کرد و فقط تونست در ادامه برای زنده موندن بشینه روی تخت.
_وای...دیگه بسه...نمیتونم...
درحالی که نفس کم آورده بود روی تخت ولو شد و به سقف خیره شد.
سهون که هنوز از اون حالت چندش طورش خارج نشده بود با عصبانیت دوباره لگدی به لباسهای روی زمین زد و با حرص سمت آشپزخونه رفت تا آبی بخوره و یکم به اتفاقاتی که براش افتاده فکر کنه.
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part:6 ✨
Start from the beginning
