+کیرم تو قوانین...همین الان دوست دارم بریم رو کار...اتفاقا چون دیشب سکس داشتیم الان آمادهترم...نمیدونم چرا این روزا هورمونی زدم بالا...نکنه تو غذای کوفتیم چیزی میریزی شیطون...
جونگین همون طور که به زور میکشیدش سمت تخت و مشغول درآوردن تیشرت از سرش بود غرید و سهون شوکه فقط بی صدا خندید.
_جدا قراره اینجوری باشی؟
+چرا که نه؟
_اوکی بچرخ تا بچرخیم...منم که همیشه آمادهام...
وقتی به کنار تخت رسیدن چشمکی به جونگینی زد که نشست رو تخت و شلوارش رو پایین کشید و بلافاصله دست به کار شد و با دست و دهنش مشغول های کردن پایینتنش شد.
سرش رو به عقب هُل داد و گذاشت دهن دوست پسرش همهی اون اتفاقات رو به قهقرا ببره.
چنگی لای موهاش انداخت و با آروم حرکت دادن کمرش دوست پسرش رو همراهی کرد و بعد از چند باری موج دادن به کمرش موهای جونگین رو کشید و عضو شق شدهاش رو از دهنش بیرون کشید و با کف دست چنان محکم کوبید به سینهاش که با شدت روی تخت دراز کش شد.
کامل شلوارش رو درآورد و همون جا کنار تخت رو زانوهاش قرار گرفت و به جونگینی که تند تند مشغول درآوردن شورتش بود کمک کرد.
با لخت شدن پسر روی تخت از زیر زانوهاش گرفت و بیشتر به لبه تخت کشوندش و پاهاش رو روی شونههاش گذاشت و بعد نگاه معنا داری به هم سرش رو به سوراخ قرمز و متورم از شب قبلش نزدیک کرد و به محض چسبیدن دهن و زبونش به سوراخ پسر بزرگتر صدای نالهاش رو درآورد و همزمان موجی از لذت رو از بدنش رد کرد.
+فاکک...این زبون لعنتی...
همراه با ناله برای کنترل بیشتر سهون چنگی لای موهاش انداخت و صورتش رو بیشتر به بین پاهاش فشرد.
سهون هم بعد از خیس کردن سوراخش زبونش رو به عضو خیسش رسوند و همزمان که کمی از گرمای دهنش رو به اون نقطه هم میداد کار انگشتهاش رو شروع کرد و برای کم کردن از درد دوست پسر برنزهاش مشغول ماساژ سوراخ گرمش شد و وقتی جونگین با اعتراض موهاش رو کشید بلافاصله عقب کشید.
بلند شد و با آب دهنِ خودش دوباره خودش رو خیس کرد و همون طور که نگاهش به جونگینی بود که روی تخت خودش رو عقب میکشید یکی از زانوهاش رو روی تخت گذاشت و با نیشخند همون طور که نگاهش به نگاه وحشی جونگین بود عضو داغ توی دستش رو که برای ورود به بدن عشقش دیوونه شده بود میمالید.
جونگین بالاخره جا گیر شد و یکی از دستهاش رو به زیر بالشت برد و چنگی ازش گرفت و با اغواگری پاهاش رو از هم باز کرد و دوست پسر جذابش رو به یه سکس وحشیانه دعوت کرد.
سهون هم از خدا خواسته خودش رو بین پاهاش قرار داد و بدون مقدمه سازی عضوش رو به سوراخ داغ و نبض دار پسر فشرد و وقتی جونگین بالافاصله پاهاش رو دور کمرش پیچید و مجبورش کرد زودتر بجنبه کامل خودش رو وارد سوراخش کرد و هردو نالهای از سر لذت کردن و بدون وقفهای کمرهاشون شروع به حرکت کرد.
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part: 3 ✨
Start from the beginning
