_دیدی؟ مطمئنم رفته پیش چانیول...
+خب؟!
جونگین همون طور که از کنارش رد شد گفت و سهون هم شبیه جوجه اردک دنبالش راه افتاد.
_خب که...خب نداره که...مطمئنم چانیول داره گولش میزنه تا از طریق اون بلایی سرمون بیاره...
+مثلا چیکار کنه؟ بگه ما گیایم و بعد بکهیون بره همه جا بگه؟ باور کن اونقدری که تو دچار سوظن به چانی اون اینجوری نیست...اتفاق پارسال و اون مهمونی کوفتی و جدایی چان از خانوادهاش اصلا ربطی به ما نداره...اون فقط یه مهمونی بود...ما چانیول رو به اونجا با خواست خودش دعوت کردیم...نمیدونم از کجا مادرش فهمید...اومد تو مهمونی بهش رید و خیلی مسالمت آمیز از هم جدا شدن...کجای این قضیه داره میگه که ما مقصیریم؟
_شاید اون فکر میکنه ما به مادرش گفتیم!
+خودت میگی شاید بیبی بوی! کی به اما و شاید اهمیت میده؟ چانیول خودش خواست که ازمون فاصله بگیره...تو بگو تو این یه سال اون با کی گشته که فاصله گرفتنش از ما بخواد مشکوک باشه؟! اون فقط هنوز نتونسته با کام اوت یهوییش کنار بیاد همین! و اینم باید یادت بیارم که اون از اول همینقدر درونگرا و مرموز بود...
سهون مضطرب دستی به موهاش کشید و بیشتر به پسر برنزه نزدیک شد.
_خب راستش...آره فکر کنم تو راست میگی...
اولش انگار خواست چیزی بگه ولی بعد بلافاصله خودش رو مجبور کرد که موضوع بحث رو عوض کنه چون ابدا دوست نداشت دوست پسر عزیزش رو بخاطر گندی که ناخواسته پارسال زده بود از دست بده و برینه به بقیهی زندگیش.
جونگین زیادی نمیدونست و اون هم داشت زیادی ضایع بازی در میاورد.
+خوبی جوجه؟!
جونگین نزدیکش شد دستهاش رو دور گردنش گذاشت و چنگی از موهای پس گردنش گرفت و پسر کوچکتر رو مجبور کرد تو چشمهاش خیره بشه.
+هممم؟!
_خ...خوبم بیب...فقط بهم ریختم...
+همیشه همینجوری بودی...
گفت و آروم سرش رو نزدیکتر برد و شروع کرد به بوسیدن لبهای کوچیک و خوش حالت دوست پسر چهارشونهاش.
سهون هم که یه سمت مغزش درگیر چانیول و اتفاقات پارسال بود و یه ور دیگه درگیر بوسهی خیسی که دوست پسرش شروعش کرده بود با گیجی همراهیش کرد و وقتی دید داره شدت بوسه و هیجان دوست پسر هورنیش بالا میره بزور ازش فاصله گرفت و با نفس نفس از فاصله کم به چشمهای وحشیش خیره شد.
_شت...بیب...دیشب سه بار کام شدی مطمئنی این حجم از هیجان رو میخوای ادامه بدی؟ تهش دیگه دست من نیستا؟ این هفته من رو کارم یادت نرفته که؟
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part: 3 ✨
Start from the beginning
