دوباره روی صندلی نشست و جونگکوک رو روی پاهاش نشوند، دستش رو پشت گردنش گذاشت و سرش رو جلو اورد

لب های خوردنی و سرخ همسرش رو بین لباش گرفت و با لذت و آرامش مشغول بوسیدنش شد

جونگکوک دستاش رو دور گردن تهیونگ حلقه کرد و همزمان با بوسه اشون دیک تهیونگ رو لای خط باسنش گیر انداخت و مشغول حرکت کردن روی دیک تهیونگ شد

ته: عاااححح

کوک: ههممم اهه

تهیونگ بوسه رو شکست و سرش رو به پشتی صندلی تکیه داد و از لپ دنس جونگکوک لذت می برد

کوک: ددی بیبیت رو آماده نمی کنی؟

با شنیدن کلمه ددی نیشخندی زد و دستش رو به سمت دهن جونگکوک برد

جونگکوک از حرکت ایستاد و مچ دست تهیونگ رو گرفت ، انگشتای کلفت و بلند تهیونگ رو توی دهن کوچولوش برد و شروع به مکیدن کرد

لغزش اپن زبون کوچولو و نرم میون انگشتاش تحریکش می کرد توی دهن جونگکوک ضربه بزنه

ضربه آرومی با انگشتاش توی دهد جونگکوک زد و انگشتای خیسش رو در اورد

بدن جونگکوک رو روی بدن خودش خوابوند ، انگشتاش رو به سمت حفره تنگ همسرش برد و دوتا رو همزمان وارد کرد

جونگکوک از درد شونه تهیونگ رو فشار و خودش رو منقبض کرد ، تهیونگ اسپنک آرومی به باسن نرمش زد

ته: شل کن توله وگرنه بیشتر دردت میگیره

جونگکوک تا حدی بدنش رو شل کرد و تهیونگ بلافاصله شروع به ضربه زدن با انگشتای بلندش کرد

با دو انگشت وسطش تند تند توی حفره همسرش ضربه میزد و با لذت به صدای ناله های گوش میداد

کوک: اهههع.....عاااا....حححخ

ته: آفرین توله برای ددی ناله کن

جونگکوک بیشتر براش ناله کرد ‌و همین باعث شد تهیونگ ضربه محکمی با انگشتاش داخل جونگکوک بزنه

انگشتاش رو در آورد و جونگکوک رو بغل کرد و به سمت تخت رفت ، جونگکوک رو روی تخت گذاشت

جونگکوک به تاج تخت تکیه داد و تا جای که می تونست پاهاش رو برای ددیش باز کرد

تهیونگ نیشخند افتخار آمیزی زد و بین پاهای جونگکوک رفت و مشغول مارک کردن رون های تپلش شد

مک های طولانی به گوشت شیرینش میزد و گاهی گاز های ریزی هم بهش اضافه می کرد

خودش رو بالاتر کشید و وی لاین همسرش رو مهمون مارک های کبودش کرد

وقتی به شکم نرمش رسید فقط بوسید ، آروم و ملایم بوسه های ریز و درشتی روی پوستش میزاشت

به قفسه سینه جونگکوک که رسید دوباره شروع به مارک کردن و همین طور تا زیر گوشش

از قفسه سینه تا زیر گوش جونگکوک رو کبود و حتی یه نقطه هم از جا ننداخت

نیپلای صورتی و درشت جونگکوک بد جوری بهش چشمک میزدن

زبونش رو روی نیپلش کشید و با اون یکی نیپلش بازی می کرد و گاهی نیشگون های محکمی ازش می گرفت

با حس سوزش زبونش از مکیدن نیپلش جونگکوک دست برداشت و به چهره گر گرفته و بدن تحریک شده اش نگاه کرد

لبخندی از روی رضایت زد و دیکش رو تنظیم کرد ، یک ضرب خودش رو وارد کرد

جونگکوک قوس شدیدی به کمرش داد و باعث شد بیشتر دیک تهیونگ پاهاش فرو بره

کمر باریک همسرش رو وقت دستای بزرگش کرد و شروع به کوبیدن داخل همسرش کرد

اونقدر تند می کوبید که اگر کمر جونگکوک رو نمی گرفت حتما به تاج تخت برخورد می کرد

ناله های از سر لذت همسرش به اوجش نزدیک ترش می کرد

کوک: اه...اه....اه...اه.....عااااا....حححخ

ته: اهههه..... فوق‌العاده است عاااحححح

تهیونگ سرش رو داخل گردن مارک شده همسرش فرو کرد و جونگکوک دست و پاهاش رو دور تهیونگ حلقه کرد

دیک جونگکوک بین بدن هاشون کشیده میشد و همین به اومدنش کمک می کرد

ته: بگو .... برای منی

کوک: عاااححح برای ....اه....توام ددی....اههه

ته: بازم....اهههه....بگو

کوک: برای.....اه. اوووممم... توام و....ایییی..... برای تو هم می مونم عاحححححح

جونگکوک سرش رو کنار گوش تهیونگ برد و با صدای لطیفش لب زد

کوک: برای توام مرد من

و جفتشون با ناله بلندی ارضا شدن ........

خب خب سیلام خوشگلای من 😊

خوبین خوشین سلامتین ♥️

چه خبرا ؟

خب سخنی نیست ووت و کامنت و معرفی به دیگران یادتون نره ♥️

فعلا بای لاولیا 😘♥️👋

SLAVE OR HUSBAND [Vkook]Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora