28

2.8K 223 0
                                    


کمی آشپز خونه رو مرتب کرد و دست به کمر ورودی آشپز خونه ایستاد و یه نگاه کلی به آشپز خونه کرده

کوک: خب خوبه

به سمت راه پله رفت و پله ها رو یکی یکی بالا رفت ، به در اتاقشون رسید اما با صدای تهیونگ تصمیم گرفت  فعلا وارد نشه

ته: امروز بازم عکس فرستادن ؟

& ...................

ته: نتونستین ردی بگیرین ؟

&.....................

ته: کای هزار دفعه بهت گفتم بازم می گم نیازی نمی بینم وقتی از پاکی همسرم مطمئنم بهش چیزی بگم

& ....................

ته: باشه منتظرم فعلا

( عکس ؟ چه عکس هایی)

با قطع کردن تلفن توسط تهیونگ به خودش اومد ، نفس عمیقی کشید و وارد اتاق شد

تهیونگ در حالی که به صندلی لم داده بود و دکمه های لباسش تا سینه اش باز بود رو دید که بنظر کلافه می اومد

نگاهی به چشمای بسته و نفس های عصبیش انداخت ، باید مردش رو آروم می کرد

دستش رو به سمت دکمه های پیراهنش برد و همون لحظه چشمای تهیونگ باز شد و بهش خیره شد

با چشمای خمار و تشنه کار های همسرش رو دنبال می کرد ، با باز شدن تمامی دکمه ها پیراهن اور سایزش به راحتی از روی شونه های خوش تراشش لیز خورد

دستش رو به سمت شرتک کوتاهش برد و با شل کردن بدنش اون رو هم روی زمین انداخت

باکسر نپوشیده بود ، با وجود تهیونگ نیازی بهش نمیدید چون فقط دست و پاگیر بود

بدن سفید و تتو شده اش رو برای همسرش به نمایش گذاشت ، با قدم های آروم به سمتش رفت و جلوش زانو زد

دستش روی به سمت کمربند تهیونگ برد و تهیونگ فقط نظاره گر بود

دیک نیمه هارد تهیونگ رو از توی باکسرش در آورد و سرش رو جلو برد

دیکش رو با دستش گرفت و چندبار پمپش کرد و بعد زبون گرم و خیسش رو روش کشید

ته: اههه

ناله ریز و بم تهیونگ باعث نیشخندش شد و به کار ادامه داد ، با صدا دیک تهیونگ رو مک میزد و زبونش رو روی طولش می کشید

با کامل هارد شدن دیک تهیونگ بلند شد ، روی خم شد و دستش رو به سمت دکمه های پیراهنش برد

همزمان که دکمه های رو باز می کرد تهیونگ هم بیکار نموند و انگشتای بلند و کلفتش رو به سوراخ تنگ بیبیش رسوند

با دوتا انگشت آروم مشغول مالیدن سوراخ همسرش شد و در مقابل ناله ریزی دریافت کرد

طاقت نیاورد و خودش مشغول شد در آرودن لباساش شد و اونارو روی زمین انداخت

SLAVE OR HUSBAND [Vkook]Where stories live. Discover now