🔴🔴🔴 هشداررررر
روی تخت پرت شد ، گریه اش بند نمی اومد
از همین لحظه میترسید ، لحظه ای که وی بخواد باکرگیش رو بگیرهکوک: لطفا ..... خواهش میکنم .... کاریم نداشته باش خواهش میکنممم
گریه اش شدت می گرفت و هق هق های بلندش توی اتاق بزرگ می پیچید
وی چیزی نگفت و با خونسردی دستش رو به سمت کراواتش برد و بازش کرد
کتش رو در آورد و روی زمین انداخت جلیقه اش رو هم در اورد و به کت روی زمین اضافه کرد
پیراهن سفیدش رو از توی شلوارش در آورد و دکمه هاش رو باز کرد
بدن عضلانی و برنزه اش رو به برای الهه اش به نمایش گذاشت
جونگکوک گریه اش با هر کار وی نه تنها بند نمی اومد بلکه بیشتر هم میشد
ته: لباسات رو در بیار
صدای بم و پر تحکمش باعث شد بدن جونگکوک لرزی بکنه ، سرش رو به دو طرف تکون داد و ملافه تخت رو بین دستاش فشرد
وی به سمتش قدم برداشت ، توی صورت خیسش خم شد نفس گرمش رو توی صورت جونگکوک خالی کرد
ته: بیبی اصلا دلم نمی خواد تنها عضو باقی مونده از خانوادت رو بفرستم زیر خاک پسسسس.....
فک ظریف جونگکوک رو توی دستش گرفت و مستقیم توی چشماش نگاه کرد
ته: لباسات رو در بیار
کوک: من....من....نمی خوامش
ته: مهم نیست بیبی مهم اینه که من می خوام تو برای من باشی
کوک: خواهش هق هق می کنم هق هق ازم بگذر
ته: برای من فرستادن اون عوضی زیر خاک فقط یه اشاره است پس حرف گوش کن
همزمان با حرفش فشار زیادی به فک جونگکوک وارد کرد
کوک: ن...نه....خواهش.....میکنم.....با.عموم....کاری نداشته باش
ته: اگه تو بیبی حرف گوش کنی باشی اونم در امانه
فک جونگکوک رو ول کرد و عقب گرد کرد و منتظر شد تا جونگکوک جلوش لخت بشه
با گریه بلند شد ، چاره ای نداشت نمی تونست بزاره روانی جلوش بلایی سر عموش و هیونگش بیاره
حاضر بود باکرگیش رو از دست بده اما بلایی سر اون دوتا نیاد
دست های لرزونش به سمت لبه های کتش رفت ، به هر سختی بود کتش رو در آورد
همون طور که هق هق می کرد دستش رو به سمت دکمه های پیراهنش برد و آروم با دستای لرزون سعی کرد بازشون کنه
فشار بدی روش بود ، از یه طرف نمی خواست برای وی باشه و از طرف دیگه تهدید وی باعث میشد به خواسته اش تن بدن
YOU ARE READING
SLAVE OR HUSBAND [Vkook]
短篇故事نام: برده یا همسر 💫 کیم تهیونگ ؟! یه مافیای بی رحم و فوق العاده ثروتمند جئون جونگکوک ؟! پسری که کسی بهش اهمیت نمیده و پدرش اون رو به بردگی به یه بار فروخته چی میشه اگه جونگکوک توسط تهیونگ خریده بشه ؟ چی میشه اگه تو همون نگاه اول تهیونگ رو عاشق خو...