19

2.9K 127 0
                                    

با بدن درد و کرختی چشماش رو باز کرد ، خسته بود و دلش می خواست همچنان بخوابه اما درد حفره اش مانع می شد

حفره اش خیلی بد تیر می کشید و همچنان احساس پر بودن می کرد و این نشون میداد وی هنوز ازش خارج نشده

ناله ای از روی درد کرد ، به وضعیت خودش نگاه کرد و همین کافی بود تا اشکاش روی صورتش بریزه

از روناش تا تر قوه های پر از هیکی و کبودی بود ، دستش روی گردنش کشید

خون روی گردنش خشک شده بود و گردنش کاملا زخم بود ، درد حفره اش کلافه اش کرده بود

سعی کرد آروم دیک وی رو از توی خودش در بیاره ، اما همین که حرکت کرد با شدت به وی چسبید و دیک وی بیشتر داخلش فرو رفت

کوک: ععاااااااخخخ

ته: فک نکنم اجازه همچین کاری رو داده باشم

کوک: خواهش می کنم ، درد دارم

سرش رو توی گردن خوش بوی الهه اش فرو کرد و بوی وانیلش رو نفس کشید

ته: اما تو‌ داشتی بی اجازه ددی رو از بوتی خوشگلت در می آوردی

کوک: اشتباه کردم لطفاً

ته: باشه بانی آروم باش

دیکش رو آروم از توی حفره کبود و ملتهب الهه اش در آورد و با این کارش جونگکوک حجم زیادی از یه مایع گرم رو احساس کرد که از حفره اش بیرون می‌ریزه

وی با لذت به کام و خونی که از حفره الهه اش بیرون می‌ریخت نگاه کرد

بوسه طولانی به پشت گردنش زد

ته: همین جا باش تا ددی حمام رو آماده کنم ......

توی وان بزرگ و طلایی توی بغل وی نشسته بود ، آب داغ بدن کوفته اش رو آروم می کرد و باعث میشد فراموش کنه توی بغل ویه

وی آروم موهای مشکیش رو نوازش می کرد و بوسه های پراکنده ای روی بدنش میزاشت

( قرار نبود عاشقت بشم )

جمله ای بود که از ذهن وی گذشت و باعث شد لبخندی روی لباش بیاد

( قسم می خورم نزارم کسی بهت آسیب بزنه و مطمئن باش تورو عاشق خودم می کنم )

بوسه نسبتا طولانی به شقیقه اش زد

( از کار پیشین پشیمون نیستم ،باید خیالم راحت میشد که برای منی الان با خیال راحت می تونم برای بدست آوردن دل کوچولوت تلاش کنم )....

از حمام بیرون اومدن ، وی حوله تن پوشش رو‌‌ با یه پیراهن و شلوار مشکی عوض کرد

یه هودی بلند خاکستری در اورد و همراه باکسر به سمت جونگکوک رفت ، کمک‌ کرد لباسا رو بپوشه

بعد از اینکه جونگکوک کمک کرد به سمت سشوار رفت ، اول موهای جونگکوک و بعد موهای خودش رو خشک کرد

SLAVE OR HUSBAND [Vkook]Where stories live. Discover now