SLAVE OR HUSBAND [Vkook]

22

جونگکوک کاملا خوابش برده بود ، تهیونگ همچنان آروم موهای ابریشمی جونگکوک رو نوازش می کرد

با ویبره موبایلش اون رو از روی میز برداشت ،‌ پیام از طرف هوسوک بود

[ بردیمش داخل انبار نزدیک اسکله ، چکارش کنیم ؟ ]

[ هیچی خودم شب میام سراغش]

دیگه پیامی از هوسوک نگرفت ، موبایلش رو روی میز عسلی کنار تخت گذاشت و دوباره روی نوازش کردن موهای الهه اش متمرکز شد

یه چیزی ذهنش رو مشغول کرده بود ، مگه جونگکوک ازش متنفر نبود ؟ مگه دوستش نداشت ؟ پس چرا اون لحظه کمک خواست ؟

می تونست خیلی راحت به خواسته چنگ تم بده تا یه انتقام خوب ازش بگیره

( چرا این کار رو نکردی ؟ )

از خودش پرسید ، سوال بی جوابش رو با تکون آرومی که جونگکوک خورد رها کرد

روی تخت دراز کشید و جونگکوک رو بغل کرد ، بدن ریزه میزه و کوچولوی همسرش خیلی خوب توی‌ بغل بزرگ و مردونه اش قالب میشد

پیشونی سفید خرگوش توی بغلش رو آروم و طولانی بوسید و محکم تر جونگکوک رو بغل کرد .......

( سه ساعت )

کم کم چشماش رو باز کرد ، اولی چیزی که دید پوست برنزه گردن تهیونگ بود

چندبار پلک زد و دید تارش رو واضح کرد ، نگاهش روی سیب گلوی تهیونگ ثابت موند

اون گردی برآمده بدجوری برای بوسیدن توی چشم بود ، با خیال اینکه تهیونگ خوابه سرش رو جلو برد و یه بوسه آروم روی سیب گلوی تهیونگ گذاشت

چشماش رو بست و لباش رو همونجا نگه می داشت ، مردی که توی بغلش بود خلاف اون روی روانی و خودخواهش یه منبع آرامش و امنیت خاصی بود

طوری که توی بغل بزرگش گم میشد و بازو های وی محکم بغلش میکرد از هر سنگری براش امن تر بود

عطر تلخ و گرون مرد واقعا آرامش رو بهت منتقل می کرد

( لطفا همیشه همین قدر آروم باش )

اگر همیشه همین قدر آروم و با ملاحظه بود قطعا راحت می تونست قلب کوچولوی جونگکوک رو برای خود بکنه

با بالا و پایین شدن سیب گلوی مرد از خلسه بوسیدن اون گردی بیرون اومد و لباش رو برداشت و به قرمزی حاصل از بوسه اش روی پوست مرد خیره شد

ته: خیلی تو چشمه نه؟

کوک: اوهوم ادمو وسوسه می کنه

بوسه دیگه ای روی همون قسمت گذاشت و آروم از وی فاصله گرفت تا صورتش رو ببینه

کوک: میشه من برم دوش بگیرم ؟

ته: میشه با هم بریم ؟

جونگکوک به چشمای قهوه ای تهیونگ خیره شد ، اگر انتظار داشت وی خودش رو اصلاح کنه پس خودش هم باید یه کارهای انجام میداد
خودش هم باید پا به پای وی می رفت