9

3K 278 2
                                    

توی اتاق مخصوصش ، توی همون کلابی که جونگکوک رو خریده بود نشسته بود

کای رو به روش روی مبل چرم لم داده بود و با مایع داخل جامش بازی می کرد

حقیقتا هضم کردن حرف هایی که تهیونگ چند دقیقه پیش بهش زده‌بود براش سخت بود

سخت بود از پس عموش ، رفیق بچگیش و الانش بشنوه که با یک نگاه عاشق برده ای شده که تازه دو روزه اون رو خریده ، سخت بود بشنوه برده ای که پسر عموش خریده نرسیده به عمارتش به عنوان معشوقه وارد اون قصر شده

تهیونگ کلافه سرش رو بین دستاش گرفت ، سکوت کای بد جوری کلافه اش کرده بود

ته: تو رو به هر کی می پرستی یه چیزی بگو

لحن درمانده تهیونگ به هیچ وجه با صدای بمش همخونی جالبی نداشت

کای جامش رو روی میز گذاشت و به جلو خم شد ، آرنج هاش رو روی زانو هاش گذاشت

کای کسی بود که قبلاً این رو تجربه کرده بود اما خب قرار نبود برای هر کسی آخرش خوب بوده باشه

کای: تهیونگ حاضری براش جون بدی ؟

ته: حاضرم

بدون ذره ای معطلی ، بدون ذره ای لرزش صدا ، بدون ذره ای تردید جواب داد

کای: حاضری درد بکشی اما اون بخنده ؟ حاضری براش از جون مایه بزاری ؟ حاضری گریه کنی تا اون گریه نکنه ؟ حاضری بمیری تا اون زندگی کنه ؟ حاضری ؟

ته: حاضرم

مثل جواب اولش جواب داد ، محکم و بدون تردید کای لبخندی زد و کنار پسر عموش جا گرفت

دستاش رو دور شونه های محکم پسر عموش حلقه کرد و شونه سمت چپش رو نوازش کرد

کای: به دستش بیار تهیونگ ، دلش رو ، قلبش رو به دست بیار

ته: اون منو نمی خواد

کای: دوتا راه داری یا بزاری بره یا اونقدر بجنگی که ماله تو بشه

ته: اگه بره .....

ادامه حرفش رو خورد حتی یک لحظه نبوده اون الهه زیبا توی عمارتش وی رو تا مرز جنون می برد

کای: پس بجنگ تهیونگ ، بجنگ تا برای تو بشه

مکثی کرد و ادامه داد

کای: بجنگ تا مثل من جلوی چشمات برای یکی دیگه نشه

حتی فکرش هم‌ باعث میشد وی بخواد همه رو قتله عام کنه تا الهه اش گزینه ای غیر از اون نداشته باشه

ته: من بدستش میارم کای ، بدستش میارم

کای: کنارتم رفیقم ، هر جا کم آوردی من هستم

لبخندی زد ، کاری که باهاش خیلی وقت بود غریبه شده بود

دستش رو روی دست کای که روی شونه اش بود گذاشت و بین دست خودش فشردش

SLAVE OR HUSBAND [Vkook]Where stories live. Discover now