شانس دوباره ؟🧛🏻‍♂️

1.4K 278 89
                                    

+هیونگی؟
×چلا چشماشو باز نمیتنه؟
+نمودونم
با شنیدن صداهای بچگانه که متعلق به دوقلوها بود چشماشو باز کرد ،بعد چندبار پلک زدن خمیازه ای کشیدو ازبین چشمای نیمه بازش بهشون نگاه کرد

#چیشده؟
ویمین با چشمای درشت شده به هیونگشون نگاه کردن
+هیونگ بالاخره بیدار شدی؟
اخم محوی روی ابروهاش شکل گرفت
#مگه چقدر خوابیدم؟اصلا...
نگاهی به دورو بر انداخت هنوزم تو محوطه پشتی عمارت بود ،اما چرا زیر درخت خوابش برده بود؟؟چیز زیادی یادش نمیومد فقط اون چشمای قرمز رنگ و به خاطر داشت که مثل شعله های آتیش برافروخته و درخشان بود اما صاحبش ...لعنتی سوهو...همه اینا زیر سر اون پسرک خون آشام بود چطور جرعت کرد همچین کاری باهاش بکنه ؟
دستی به گردنش کشید تا جای زخم و پیدا کنه اما در کمال تعجب هیچ آثار یا نشونی از اون دندونای خون آشامی پیدا نبود ،اینطورکه مشخصه سوهو تمام جوانب و درنظر گرفته بود تا کسی بهش شک نکنه
باید زودتر کاری میکرد، نمیتونست بزاره جیهوپ آسیب ببینه
سوهو تنها کسی بود که میتونست بهش صدمه بزنه
جیمین وقتی جوابی از یونگی نگرفت لباشو جلو دادو خودشو از گردن تهیونگ آویزون کرد
+ته ته منو بگل تن
ته ریز خندیدو به سختی جیمین و توی بغلش گرفت
×مینی مثل کویا شدی
+نه من چیم چیمم ددی کویاست
×ولی تو بیشتر شبیهشی
#بچه ها ؟
هردو سمت هیونگشون برگشتن و سوالی بهش نگاه کردن
×+بله؟
#جیهوپ کجاست
بی معطلی پرسید که فورا جوابشو از تهیونگ گرفت
×اون داشت با سوهو پیانو میزد نمیدونم الان کجاست

داشت با سوهو پیانو میزد؟؟؟؟یونگی ...یونگی آروم باش تو باید به عصاب خودت مسلط باشی!اگه جلوی هوپی سوهو رو تبدیل به املت کنی حتما دونسنگتو میترسونی پس فعلا باید نزدیکش باشی تا اون نتونه کاری انجام بده
آره همینه، یونگی با خودش زمزمه کرد و از جاش بلند شد .بعد به ژست قهرمانانه که از خودش به نمایش گذاشت وارد عمارت شدونگاه گیج دوقلوها رو پشت خودش جا گذاشت

+هیونگ یه چیزیش شده
×آله
+اوه راستی بیا تایتانیک باژی تنیم من اون پسل مو نالنجیه میشم تو هم اون یکی که نقاشی میکشید
تهیونگ اخم محوی کرد
×نه دوسش ندالم آخه ...پسله آخلش ملد من دوس ندالم بمیلم
+ولی ته این فقط یه باژیه
جیمین با عجز نالید که بازم ته مخالفت کرد
×نه نموخوام اگه لاس میگی چلا خودت نقشش و بازی نمیکنی؟
جیمین از بغل تهیونگ پایین اومدو لبخندی زد
+باشه من اون پسله که میملد میشم توهم مو نالنجیه حالا راضی شدی؟؟
چشمای تهیونگ پر اشک شد و درست مثل چند لحظه پیش جیمین و به آغوش کشید و محکم بغلش کرد
×نهههه نمیخوام تو بمیلی من دوست دالم مینی
متعجب از لحن بغض آلود تهیونگ دستای تاینیشو زیر چونش گذاشت و سرش و بالا آورد
+ته ته گلیه نتن باشه اصن یه باژی دیگه میتنیم
نگران گفت و بوسه ای روی گونش گذاشت که تهیونگ آروم شد و درعوض سرش و تو گردنش مخفی کرد
بعدنم میتونستن بازی کنن ،الان باید کاری میکرد تا برادر دل نازکش آروم بگیره !ناراحتی تهیونگ موضوعی نبود که جیمین بتونه باهاش کنار بیاد

kim family 🍓🍓Where stories live. Discover now