تنبیه

2.7K 340 35
                                    

نوک سرنگ وازبازوی تپل بیبیش بیرون کشیدو پیشونی عرق کردشو بوسید
$ته ته توکه میدونی به غذای دریای حساسیت داری چراخوردیش؟
×ته ته نخوردش خودش خورده شد ددی راس میگم ...یهودر یخچالو بازکلدم رفت تودهنم
باصدای تلپ افتادن چیزی به پایین تخت نگاه کرد اونجا بییبی موچیشو دید که باصورت درهم شده بوتیشو میمالید، ازپشت لباسش گرفت واونو کنار تهیونگ روی تخت نشوند
$توهم که همیشه خدا میفتی (خنده)
دست ددیشو روی باسنش گذاشت
+ددی بوتی جیمینی دلد گرفت
$خب روی شکم بخواب پشتت وماساژ بدم
+ملسی ددی خوبم
روی شکم کنار تهیونگ خوابیدو دستشو دورگردن تهیونگ گذاشت،نامجون خواست پشت جیمین وماساژ بده که تهیونگ سمت جیمین برگشت وشروع کرد به ماساژ دادن بوتی جیمین
×تهیونگی انجامش میده ددی تو برو
گوشه لبش به سمت پایین کج شدو ابرویی بالا انداخت
$باشه هرچی پسر بابا بگه...
+نه توخوب نمیمالی ددی بلده بماله همیسه برای آپا جینی میماله
رنگ صورتش فرقی با گچ دیوار نداشت تکخندی زدو نگران پرسید
$تو...اومم...دیدی من آپا رو ماساژ میدم؟
بدون اینکه سرشو بلندکنه گفت
+اهوم آخه همیسه ازپشت در اتاق صدای آپا میاد چی میدفت؟
تهیونگ لحظه ای به فکر فرو رفت وسریع گفت
×آها میگفت آه...نامجونی خیلی خوب میمالی‌.‌..اینو میدفت ددی توکلاس ماساژ رفتی ؟
میتونست صحنه ی دیکش داخل دستگاه سوسیس سازو ببینه یهو جین دکمه دستگاه وروشن کردو نامجون باداد به زمان حال برگشت

+فک موکونم ددی حالش بده
تهیونگ روی تخت ایستاد، لیوان آب وبرداشت و یکم ازش خورد بعدهمشو توی صورت نامجون پاشید
نامجون بیچاره شوکه به چهره خندون جیمین وتهیونگ که توبغل هم ریسه میرفتن نگاه کردو نیشخندی زد
$هه اینجوریاس؟باشه تا موقعی که آپاتون بیاد انقد قلقلکتون میدم تا جونتون دراد
+(جیغغغ)ته ته فرار کن
تهیونگ ازسمت چپ وجیمین ازسمت راست نامجون فرارکردن ولی گیر دستای عضلانی پدرشون افتادن ،هردوتاشونو روی تخت هل دادو شروع کرد به قلقلک دادنشون

جین:
خدمتکارا درو برام بازکردن،یواشکی مجله عکس برداری وداخل یکی ازگلدونا گذاشتم تا یوقت نامجون نبینتش وای نباید اون عکس ومیگرفتم، توی دوتا از عکسا بالاتنم کاملا معلوم بودو اون گیره های نیپل...ایششش نامجونا توروخدا دعوام نکن هرچند من میدونم تو اولین نفری هستی که بعد انتشار مجله مد عکسامو میبینی
#آپا
تقریبا دومتر پریدم هوا وترسیده به یونگی نگاه کردم
÷جانم؟
به پشت سرم نگاه کردو من جلوی دیدش قرارگرفتم
÷(لبخند)عزیزم بابا اومده؟
#آره عصرونه روباهم خوردیم، داری بچیزی ومخفی میکنی آپا؟
یونگی هوش پدرشو به ارث برده بود ولی جدیتش از پدربزرگش کیم بزرگ بعضی وقتا منم تحت تاثیر کارا وگفتارش قرارمیگیرم ولی هممون میدونیم چه قلب پاک ومهربونی داره،هرشب میاد تواتاقمون ولپای کوکی ومیبوسه اینکارو برای تهیونگ،جیمین وهوپی هم انجام میده حتی شبا جیهوپ وروی تخت خوش میزاره وباهم میخوابن آه ...چقدر بچم باشعوره
جلورفت وبه دستی بغلش کردم
÷بیبی پیشولی میخوام دسر مورد علاقتو درست کنم
چشمای گربه ایش برقی زد ،گازی ازلپاش گرفتم واهمیتی به غرغرای بابابزرگیش ندادم
÷غر نزن بابابزرگ میخوام واست ژله نارنگی درست کنم برو داداشاتو صدا کن بیان
خجالت زده بوسه ای روی لپم گذاشت
÷مرسی آپا
اینوگفت وبدو از پیشم رفت
÷(خنده)پسرک خجالتیم
$هوم بیبی اومده خونه
آب دهنمو قورت دادم ،دوباره یاد مجله عکاسی افتادم وگوشه لبمو گازگرفتم
÷اوه...عزیزم توکی برگشتی؟
منو طرف خودش برگردوندو بوسه سریعی به لبام زد،کاش میتونستم توچال لپاش شنا کنم آخه تزبفهنجحبیهح خیلی کیوت وجذابه
$کارای شرکتمو زودتموم کردم بیام خونه
÷که اینطور دلم برات تنگ شده بود عشق سکسیم
یکم تعجب کرد خب معلومه تعجب میکنه من همیشه اینارو توخلوتمون میگم اما الان خیلی استرس دارم ددی بیبیتو ببخش
کمرم و بایه دستش گرفت و بدنامونو بهم وصل کرد، لباشو کنار گوشم گذاشت وبالحنی که لرزه به بدنم انداخت گفت
$بابت اون عکسا، امشب قراره سخت تنبیه بشی بیب بهتره خودتو آماده کنی اون گیره های فاکیم همراهت باشه
÷تو عکسارو...دیدی؟
لیسی به لاله گوشم زد
$منم آدمای خودمو دارم تمام مجله هارو خریدم ولی تنبیهت سرجاشه جین









پارت جدید😁
شاید باخودتون بگین چرا انقدر کمه خب حقیقتش این فیک پارتای کوتاهی داره ولی سعی میکنم بیشتر بنویسمش کیه سوال مهم
🚫🚫شما اون فیک یونمینی وکه پدرو برادر جیمین اونو توی بار میفروشن وآگوست دی که همون شوگا باشه میخرتش ومیشناسین؟همونکه بعدا جیمین باردار میشه ویه دختر به اسم سارانگ به دنیا میاره وموهاش صورتیه
اگه فهمیدین منظورم کدومه برام بفرستینش لطفا
ازاین پارتم لذت ببرین❤❤
🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈

kim family 🍓🍓Where stories live. Discover now