ته ته عصبانی😡

2.1K 320 26
                                    

+بارآخرتون باسه پشت ته ته بد حرف میزنینا بی تربیتا
خواست لگد دیگه ای به پسر بزنه اما مثل همیشه دلش رحم اومدو بیخیالشون شد
تهیونگ وقتی دید جیمین داره سمت کلاس میاد پشت دیوار قایم شد،بعداینکه مطمئن شد جیمین رفته قلنج گردن انگشتای کوچولوشو شکست وبه اون سه تا پسر نگاه کرد

"کمرم شکست اوخ
@من تاحالا ندیده بودم مینی کتک کاری کنه ...بدجوری حالمونو گرفت
یکی از پسرا که بخاطر ضربه، به دیکش هنوز روی زمین نشسته بود با اخم گفت
*بابام گفت...مینی بامن سازگاری داره بالاخره رامش میکنم تازه اون توله ببر کونی وهم آدمش میکنم
×چی گفتی؟
هرسه باسرعت سرشونو بالا آوردن وبه تهیونگ که وسط راهرو خالی ایستاده بود نگاه کردن دروغ چرا با اینکه چندسالی ازش بزرگتر بودن بدجوری ازش میترسیدن هم از اون هم برادر سال بالاییش کیم یونگی
@ببین بیبی داداشی جنابعالی حسابی باهامون تسویه حساب کرد نیاز نیست شاخ بازی دربیاری
تهیونگ ابرویی بالا انداخت واخمی کرد که باعث شد چهرش درکنار حالت کیوت وارانش ترسناک بشه والبته که هدف اصلی تهیونگ بین سه پسر روبروش اونی بودکه روی زمین زانو زده بودو کمی ترسیده نگاش میکرد
×هی تو ...کی بهت گفت قراره بامینی باشی؟
پسر بزرگتر آب دهنشو قورت داد
*معلومه ...بابام اصلا به تو چه؟
تهیونگ که دیگه ازاین خشمگین تر نمیشد داد بلندی کشیدو خودشو روی پسر بزرگتر پرت کرد
*آخخخ....موهامو ول کن وحشی
×به کی میگی وحشی؟به کی گفتی کونی هاااا؟
به دنبال این حرفش سر پسرو چندبار روی زمین کوبید
@وای ناظم اومد فرارکنین
اون دوتا پسر بی توجه به فریادای سوک سمت کلاسشون فرارکردن واونو با کیم تهیونگ تنها گذاشتن
*ولم ...کن دیگههههه
بادست آزادش سربند تهیونگ وازسرش کشیدو اونو روی زمین پرت کرد، ولی بهتر بود قبل اینکارش یکم فکر کنه
سربند برای تهیونگ حکم یکی از اعضای خانوادش وداشت، که با کار سوک آسیب دیده
دستشو باحرص بالا آوردو دندونای شیریشو روی هم سایید
×تو...همین الان ...چه غلطی کردی؟
*یاخدا چرا چشمات قرمز شدیکی به دادم برسههههه
مشت کوچیک اما قدرتمندشو بالا آورد همون لحظه که خواست اونو توصورت پسر فرود بیاره دستش ازپشت توسط کسی گرفته شد

جین:
"جناب سوکجین شما بازم ترکوندین
چشمامو باغرور بالا انداختم چندبار به پشت شونش ضربه زدم
÷میدونی، بعضیا به دنیا میان وبرای خوب بودن تلاش میکنن اما (لبخند)من توشکم آپامم خوب ومشهور بودم
پسر میکاپ آرتیست که لباش به صورت Oدرومده بود سرشو بالا وپایین کرد
"خیلی تاثیرگذاربود بذارین اینو یه جایی یادداشت کنم
خواست بره که دستشو کشیدم وتکخندی زدم
÷بعضی چیزارو باید حفظ کرد خنگول خان
اینو گفتم وچشمکی بهش زدم بعدم باخوشحالی سمت اتاق مخصوصم توکمپانی حرکت کردم دلم برا پسرکم تنگ شده ،نه که دلم برای برقیشون تنگ نشه ها اما به کوک وابستگی عجیبی دارم فک کنم بخاطر اینه که کوک بیشتر وقتا با منه وکل روزش کنار من میگذره
در اتاق وبازکردم وبادیدنش جیغی کشیدم خدای من چقدر کیوت شدهههه!!!منکه میدونم ایناهمش زیر سر لوهانه
اون لپای تپلش که حالا بارژگونه قرمز رنگ سرخ دیده میشد، لباش که صورتی بود سایه چشم پشت پلکاش و اون خط چشمی که به سمتم گرفته فاک چرا من براش نمیمیرم؟
&جین کارت تموم شد؟
÷اوه ببخشید اصلا فراموش کردم اینجایی
لباشو جلودادو اعتراض کنان گفت
&یا توهمین الان بهم گفتی اضافم
÷زرنزن ببینم
رفتم جلو کوکی وتوی بغلم گرفتم ومحکم لپاشو بوسیدم بعددوباره نگاهم وبه لوهان دادم
÷همه چی روبراهه؟
&آره ...راستش قراره چندماه دیگه یه عضو سوم به خانوادمون اضافه شه
÷چیییی؟؟؟؟جدی میگیییی؟؟
باصدای بلندی گفتم که هم لوهان هم جونگ کوک که توبغلم بود ترسیدن وگیج نگاهم کردن البته اینم بگم که جونگ کوک به جونگ شوک تبدیل شد
"هی هی من فقط به تو دارم میگم جینی چرا داد میزنی؟
÷ببخشید خیلی ذوق زده شدم ،برات خوشحالم
لوخندیدو لپ جونگ شوک وکشید که به خودش اومدو اخم کرد
_لپ کوکی دس نژن
&اوکی اوکی ببخشید خرگوشی

÷خب ما دیگه میریم کاری نداری؟
سرشو به علامت نه تکون داد وبعد خداحافظی کردن باهاش از شرکت بیرون اومدیم وسوار ماشین شدیم
÷کوکی دلش خرید میخواد؟
کوک چیزی نگفت وکنارم روی صندلی نشست
بوسه محکم دیگه به لپای افتادش زدم وبه راننده گفتم مارو ببره مرکز خرید




جیمین محکم تهیونگ وبغل کردو صورتشو برانداز کرد
+ته ته خوبی؟
×اهوم
+باهام قهری؟
×اهوم
تهیونگ گفت ودست به سینه روشو برگردوند
جیمین حلالی خندیدو دستای تهیونگ دکه روی سینش جمع شده بودن ازهم باز کرد ،با جا کردن خودش میون دستاش به چشمای دونسنگش نگاه کرد
+ته ته دیگه قهرنکن وگرنه جیمینی غصه میخوره وتنها میشه ،من خیلی دوست دالم ببخشید که باعث شدم معلم دعوات تنه
وقتی حلقه های اشکی وتوی چشمای جیمین دید هینی کشیدو محکم بغلش کرد
×منم معذرت میخوام مینی نباید برگتو پاره میکردم منو می بخشی؟
جیمین بالبخند گونه تهیونگ وبوسید
+معلومه که میبخشمت عوضش توهم باید قول بدی غذاتو زنگ تفریح بخولی برات نگهش داشتم
تهیونگ دستی به معده دردناکش کشیدو صورتش ودرهم کرد
×توهم نمیگفتی همینکارو میکردم معدم داره منو میخوله
جیمین ترسیده بالا وپایین پریدو دست تهیونگ وکشید
+پس پس ...الان غذا میخولیم بیا بریم
بعدگفتن این حرف تهیونگ وسمت نهارخوری مدرسه کشوند تا قل عزیزش بخاطر گرسنگی تلف نشه



پارت جدید
🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈

kim family 🍓🍓Where stories live. Discover now