مهمونی پر دردسر

1.6K 265 10
                                    

÷اوه شت چه گندی زدی پسر
سهون ناراحت جرعه ای از قهوش نوشیدو به سرامیکای زیر پاش نگاه کرد
^نمیخواستم اینجوری بشه هیونگ !من فقط حس کردم اون...
÷فک کردی پای شخص سومی در میونه و به خودت اجازه دادی ندیده ونشنیده جوون مردم و ناکار کنی
آهی از سر بیچارگی کشیدو به موهاش چنگ انداخت
حق با جین بود ،نباید ندونسته همچین کاری انجام میداد چون آثار پشیمونی عمل انجام دادش داشت دیوونش میکرد
^حق باتوعه هیونگ حالا چیکار کنم ؟
÷من با نامجون صحبت میکنم نگران نباش فقط حواست وجمع کن باز دست گل به آب ندی
سوهان که حالا کمی امیدوار تر شده بود لبخند محوی زدو بقیه قهوشو نوشید
_آپاااااا
با صدای جیغ مانند جونگ کوک هردو سمتش برگشتن و وقتی تو اون وضعیت دیدنش زدن زیر خنده
کامیون اسباب بازیش چپه شده بود روی جونگ کوک واون کوچولو کم مونده بود بزنه زیر گریه
÷عزیزم
از جاش بلند شد، سمت بیبی شیطونش رفت و اونو توی بغلش گرفت بعدم صورتشو بوسید تا از ریختن اشکای کوچولوش جلوگیری کنه
_کوکی ملد
÷عع کوکی من که سالمه
_نه کوکی زیل تامیون ملد
جین ریز خندیدو جونگ کوک وتوی بغلش فشرد
÷چقدر تو شکری آخهههه من چیکار کنم از دست تو
^هیونگ گوشیت داره زنگ میخوره
با حرف سهون همراه جونگ کوک توی بغلش سمت میز رفت وگوشی و برداشت، نامجون چرا باید این موقع شب براش زنگ بزنه؟
÷الو؟
€جینا آماده شو امشب جایی دعوتیم
گوشی وروی اون گوشش فشرد تا مانع جویده شدنش زیر دندونای خرگوشی جونگ کوک بشه
÷مهمونی؟گاد الان داری بهم میگی؟
صدای دستپاچه نامجون پشت خط مشخص بود بازم یادش رفته مهمونی و بهش یاد آوری کنه آه خدای من چرا همچین مسئله مهمی وفراموش کرده بود؟
$شرمنده بیب امروز کلی کار ریخته بود روی سرم وقت نشد اطلاع بدم ،این مراسم برای تجلیل از بهترین روسای کشوره خب چیز مهمی نیست اگه دلت نمیخواد وآماده نیستی...
÷چییییی؟؟؟
نامجون درمونده گوشی واز گوشش فاصله داد تا مانع از جر رفتن پرده گوشش بشه
÷خدای من نامجون میدونی چقدر منتظر این مراسم بودم و این موضوع به چپتم نیست؟
$فک نمی کردم برات مهم باشه
جین پوکر چینی به بینیش داد وبا لحن کنترل شده ای که سعی میکرد عصبی به نظر نرسه زمزمه کرد
÷به نفعته لباس آماده داشته باشی چون من هیچ کدوم از کت شلوارتو آماده نکردم برای خودمم هیچی سفارش ندادم واینا همش زیر کله پوک توعه نامجونی بعد مراسم باهات کاردارم
$هی هی یه دیقه وایسا...
جین فورا گوشی و قطع کرد و زیر چشمی به سهون بیچاره نگاه کرد که خجالت زده به فنجونش نگاه میکرد
÷این برادر جنابعالی آدم بشو نیست لنگه همین
^ها؟
÷هیچی قهوتو بخور
جین زمزمه کرد و بعدم همراه جونگ کوک توی بغلش که حالا برعکس شده بود وباکش شلوارش بازی میکرد از پله ها بالا رفت تا برای مراسم آماده بشه، از اونجاییکه جشن تا 12شب طول میکشید باید یه فکری به حال بچه ها میکرد، نمیتونست اونارو به حال خودشون رها کنه تا دردسر درست کنن

شب،مراسم:

$خیلی خوشگل شدی نمیگی بقیه بانگاهشون میخورنت؟
آخر حرفاشو با حرص زمزمه کرد که جین تکخندی زد
÷نگران چی هستی هوم؟اول وآخرش مال خودتم پس انقدر حرص نخور وحسودی نکن
$من حسود نیستم
نامجون گفت و باچرخوندن فرمون ماشین سمت پارکینگ رفت تا ماشین و پارک کنه
÷تو که راست میگی(نیشخند)

هردو از ماشین پیاده شدن و سمت ورودی حرکت کردن ،نامجون برای آخرین بار سرتا پای الاهشو بررسی کرد وبا خیال راحت از اینکه این لباس مثل قبلیا بدن نما نیست وارد سالن شد تا امشب و همراه همسر زیباش خوش بگذرونه

چند ساعت بعد:
چند ساعت از مهمونی گذشته بود،جین کم کم داشت از نگاهای معنا دار آدمای اطراف روی خودش کلافه میشد ونامجونم به نظر راضی نمیومد ولی خب چیکار باید میکرد؟این مراسم برای همسرش خیلی مهم بودو جین دلش نمیخواست با بدخلقیاش همه چی و خراب کنه
پس تصمیم گرفت از جمعیت دورشه و یه تماس با خونه بگیره تا از حال واحوال بچه ها والبته سهون بیچاره مطلع بشه
نگاهی به نامجون انداخت ،داشت با چند تا از شرکت کننده های خارجی صحبت میکرد . از اونجاییکه دلش نمیخواست مزاحم بحثشون شه بی سرو صدا از جاش بلند شدو نگاه خیلیا و البته نامجون وپشت سر خودش جا گذاشت

÷همه چی مرتبه؟
سهون با کلی بدبختی روی مبل نشست و جیمین و از روی کولش پایین آورد
^آ...آره هیونگ مرتبه همه چی اوکیه نگران نب..اومممم
تهیونگ بادمجون و توی خلق سهون فرو کردو از دیدن قیافه خنده دارش زد زیر خنده
یونگی تلفن واز دست عموش گرفت
#آپا همه چی خوبه فعلا قطع میکنم
÷هی صبر کن...
بوققققق
آهی کشید ،تلفن و توی جیبش برگردوند و وارد دستشویی شد تا سرو وضعشو بررسی کنه
مشتاشو پر آب کرد و با پاشیدن اون توی صورتش نگاهی به خودش توی آینه انداخت
÷دو ساعت مونده جین، تحمل کن
تو همین افکار بود که متوجه شخصی پشت سرش شد
برگشتنش مصادف شد با قرار گرفتن پارچه ای روی دهن و بینیش






پارت جدید
امیدوارم از این پارت لذت ببرین♥️💜

🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈

kim family 🍓🍓Where stories live. Discover now