پلبانه🦋

1.7K 300 34
                                    

+جیمینی صحبت میکنه تمام
×ته ته صحبت میتنه تمام
جیمین بیسیم عروسکیشو بالا آورد وبا اخمی که فقط کیوت ترش میکرد موقعیت منطقه رو برای فرمانده ته ته شرح داد
+همه چی امنه فرمانده
×دلیافت شد
دوربین عروسکیشو از پشت کمرش بیرون آورد،اینبار با کمک دوربینش منطقه رو بررسی کرد
همه جا ساکت بود،باد آروم می وزید و کوک روی چمنا بازی میکردو بچگونه میخندید
جیمین لبخندی زد، هر وقت دونسنگ خرگوشیش اونجوری میخندید دلش میخواست اونقدر تو بغلش فشارش بده که مث بادکنک بترکه
آروم از روی زمین بلند شد ،بادیدن دستای گلیش لباشو جلو دادو تندتند اونارو بهم مالید
همه چی تقریبا خوب بود تا اینکه یه پروانه ی نارنجی رنگ روی بینی کوچولوش نشست و...

÷خوشمزست؟
نامجون با هیجان سرشو تکون داد بعد یه تیکه ی بزرگ دیگه از کیک شکلاتی و توی دهنش گذاشت
$فوق العادست بیب دست پختت حرف نداره
جین موهاشو پشت گوش انداخت. لپای گل انداختش داشت احساساتشو لو میداد که تو این موقعیت باحضور اون فسقلیای شیطون چیز خوبی نبود
÷آم...میگم امشب میای... رامیون بخوریم؟
باحس خفگی چندبار پشت سرهم روی سینش کوبید ،جین ترسیده سمت شوهر بیچارش رفت وبا ریختن یه لیوان آب ته حلقش از خفگی نجاتش داد چرا انقدر پیشنهاد دادن بعد 5تا بچه سخت بود؟؟
نامجون تک سرفه ای کردو درآخر خجالت زده خندید
$(سرفه)ببخشید عزیزم من(سرفه)فقط یکم هیجان زده شدم میدونی آخه همیشه من پیشنهاد میدادم
÷اوه موردی نیست راستش من از قبل همه چی و آماده کردم
دستشو روی دست نامجون گذاشت ،جریان الکتریسیته از دستای جین گذشت وبه پایین تنش رسید لعنتی چرا اینروزا انقدر بی جنبه شده بود؟؟
لباش ونزدیک صورتش آورد،با حالت خماری نگاش کرد
نامجون آب دهنشو قورت داد چشماش خود به خود بسته شد ولبهاش منتظر لبای قلوه ای مورد علاقش شد
فقط یکم مونده بود تا لبهاشون باهم تماس پیداکنه که یهو با صدای جیغ جیمین هردو متوقف شدن ترسیده به دور وبرشون نگاه کردن
+جیغغغغغ ددییییییی آپااااااا
نامجون از پله ها پایین رفت ،جیمین با پاهای کوچولوش بدون کوچیکترین توقفی بین چمنا میچرخیدو جیغ میزد
÷چی شدههه!!
نامجون نگاهی به چمنا انداخت وقتی کله ی طلایی رنگ جیمین ودید دستشو پایین بردو از یقه بلندش کرد
(چمنا بلند بودن تا بالا سر جیمین میرسید)
جین نزدیک نامجون رفت وبه سرتا پاشو بررسی کرد تا بفهمه چرا انقدر جوجه کوچولوش جیغ جیغو شده که بادیدن پروانه روی دماغش همه چی دستش اومد
÷باشه هیشش چیزی نیست الان برش میدارم خوشگلم خب؟
نامجون زبونشو ازبین لباش رد کردو با یه حرکت سریع پروانه رو از روی بینی جیمین برداشت ،برای اینکه بهش آسیب نزنه زودتر ولش کردو اون پروانه ی بیچاره درحالیکه بهش فحش میداد بالاشو تکون دادو دور شد

نامجون محکم گونه ی جیمین وبوسید ولی اینکارا هیچ فایده ای نداشت ،دهن باز شده ی جیمین قرارنبود حالا حالا ها بسته شه
$آیگووووو جوجه کوچولوی من چرا گریه میکنه
+اگه (فین)اگه ددی نمیگرفتس منو میخولد
جین ونامجون یه نگاه بهم انداختن و زدن زیر خنده
جیمین لباشو آویزون کردو با پشت دستش بینیشو پاک کرد تا کوچیکترین اثری از پروانه ی بدجنس روی صورتش نمونده باشه
+چیه میخندین دوس داشتین جیمینی وبخوله؟هق ...دیگه جوجه نداشتین...هق
جین آهی کشیدو جیمین وتوی بغلش فشرد، اون همیشه همینطور بود . وقتی دیگران بخاطر کیوت بازیاش بهش میخندیدن فک میکرد دارن مسخرش میکنن یا دیگه دوسش ندارن
÷آخه مگه میشه بیبی موچیمو دوس نداشته باشم؟هوم؟
+دالی؟
÷معلومه که دارم تو عشق کوچولوی منی
جین گفت و چشمکی بهش زد که جیمین طبق عادت دستاشو روی لپای تپل و گل انداختش گذاشت، اما بازم لپاش از بین دستاش بیرون میزدن. هوف چرا باید سایز لپاش از دستاش بیشترباشه؟!
همینطورکه تو حال خودشون بودن نامجون نزدیکشون شدن گیج دستی به پشت گردنش کشید
$میگم کوکی کجاست ؟
جین دست از لبخند زدن برداشت ونگاهشو به نامجون داد
÷حتما باز داره کنار خرگوشا بازی میکنه
$میرم یه نگاهی بندازم
+نه جیمینی میره ببینه کوکو کجاست
÷باشه هانی مواظب باش نیوفتی
جیمین لبخند حلالی زدو از کنار ددی وآپاش رد شد ولی همینکه خواست از پله های چوبی پایین بده نامجون از پشت اونو توی بغلش گرفت و شلوارشو بالا کشید
$خب اینجوری دیگه برقیه بوتیای هلوییت و دید نمیزنن(خنده )
جیمین اخم کیوتی کردو یکی آروم تو سر ددیش کوبید
+ددی اینجوری نگو باز ته ته ولم نمیتنه
نامجون از قصد تن صداشو پایین آورد باشه ای گفت جیمینم لبخند رضایت بخشی زدو بعد اینکه گونه ی ددیشو بوسید رفت دنبال اون توله خرگوش تا ببینه داره چیکار میکنه

جونگ کوک با دندونای خرگوشیش خندیدو به چیز توی دستش نگاه کرد
_نینی توتولو ...خوشِل کوکو بوش تن
بعد اونو سمت گونش برد تا بوسش کنه
+داری چیکار میتنی ؟
هینی کشیدو سریع اون موجود کوچولو رو توی مشتش قایم کرد و روش دراز کشید
_هیش کال ...کوکو هیش تال نمیتنه
جیمین لبخند خبیثانه ای به دستای مشت شده ی کوک زدو کنارش دوزانو نشست
جونگ کوک عین پاپیای کوچولو سرشو رو چمنا گذاشت طوریکه یه طرف لپاش باد کرد بود و با چشمای مظلوم به هیونگش نگاه میکرد باعث میشد دل جیمین براش پر بکشه ولی اینا دلیل نمیشد دست از کنجکاویش بکشه
کنار کوک دراز کشید ،با این حرکتش جونگ کوک دستای مشت شدشو زیر گونش گذاشت وروش خوابید
جیمین چهره غمگینی به خودش گرفت ،چرا کوک نمیذاشت بفهمه چی تو دستاشه؟
+کوکو اگه به جیمینی نشون ندی دلم دلد میگیله آخخ ندا درد گرفت
کوک نگران توجاش نشست و خودشو جلو کشید
_باسه کوکو به هیوندی نسون میده گول بده جیغ نژنی
جیمین دست از نقش بازی کردن برداشت و خوشحال سرجاش نشست
+قول میدم
کوک لبخند خرگوشی زد ،دستای مشت شدشو جلوی صورت جیمین گرفت وآروم بازش کرد
_پَلبانه گلفتم ندا تن
کوک با ذوق کودکانش گفت وپروانشو به جیمین نشون داد
جیمین شوکه لباشو عین ماهی بازو بسته کرد، نمیتونست چشماشو ازون پروانه ی نارنجی برداره
همه چی عادی بود تا اینکه پروانه شروع کرد به بال زدن وبار دیگه روی صورت جیمین جا خوش کرد

+جیغغغغغغ







پارت جدید
امیدوارم لذت ببرین🥰
🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈

kim family 🍓🍓Where stories live. Discover now