کوکی 🐇

2K 305 22
                                    

_کوکی قول میده دیگه به هیشی دس نژنه تلوخدا بخل بخل
جین چطور میتونست به پسرکش که عروسک خرگوشی وبه لپاش چسبونده بودو با لپای کرم کرده وچشمای گردش نگاش میکرد چیزی بگه؟
آهی کشید ،همراه با اخم فیکی اجازه داد پسرکش بیست و چهارمین عروسک خرگوشیش وبخره
کوک باخوشحالی چشماشو بست ومحکم عروسک بزرگ زرد رنگ وبه خودش فشارداد
_کوکو خلگوش دوش داله ملسی آپا جینی
خم شدوگاز ریزی ازلپاش گرفت ،کوک اخم کیوتی کرد. با آستین لباسش گونشو پاک کرد
_جینی بد کوکو خولدنی نیش
÷باشه پسرکم ببخشید
_باشه بخشیده شدی
باهل دادن چرخ دستی سمت قسمت خوراکیارفت تا یکم تنقلات برای سفر آیندشون بخره، نامجون بارها بهش گفته بود با شخصیت مشهوری که خانوادشون داره بهتره یکی ازخدمتکارارو بفرسته خرید ولی به نظرتون جینی که تغذیه خانوادش اولین الویت وداشت متقاعد میشد؟جواب خیلی سادست نه !اگه خدمتکار خوراکی مورد علاقه بچه هاشو نمیخرید چی؟یا اگه چیزایی ومیخریدکه بچه هاش حساسیت دارن وازهمه بدتر خوراکی فاسد مونده و و و هزاران نگرانی دیگه که اونو هر سری راهی فروشگاه پدربزرگ بچه ها میکرد(پدر نامجون)
÷بزارببینم...اوم کوکی ته ته گفته بود براش چی بخرم؟
کوک دست ازبازی با عروسک جدیدش کشیدوباچشمای درشت وقلمبش به آپاش نگاه کرد
_نمودونم
÷عع بیبی توکه حافظت خوب کار میکرد چطوره از روش مخصوصت استفاده کنی هوم؟
برق خاصی توی چشمای سیاه رنگش نمایان شد .آروم ازکنار چرخ دستی گرفت وتوی سبد ایستاد،دوتا انگشتاشو روی کلش گذاشت وفشارش داد
جین لباشو گاز گرفت تا خنده های شیشه پاک کنیش مزاحم ایکیو سان کوچولوش نشه چون اونوقت باید غرغراشو تا خود عمارت تحمل میکرد هرچند حتی غرغرای کوکیم براش شیرین بود
_به کوکو بوگو ته ته چی میخواس آخ داله به مخم فسال والد میسه الان همه شی یادش میاد
برای اتمام بازیگری بچگونش خودش وتوی سبد پرت کردو زبونشو بیرون انداخت ،درحالیکه چشماشو بسته بود ادای غش کردن درآورد
جین شیشه پاک کنی خندید ،بیبی کیوتشو توی بغلش گرفت وپشت پلکای بستشو بوسید اما نقشه کوک وخراب نکرد
÷بیبی؟بیدار شو
لیس کوچولویی به لب پایینیش زدوبدون اینکه چشماشو بازکنه گفت
_به کوکو شیل موژ ندادی غش کرد
جین نمایشی به پیشونی خودش کوبید
÷وای من نباید میزاشتم پسرکم انرژیش و ازدست بده الان بهت نیرو میدم صبرکن
یکی از بادیگاردا که ساک جین توی دستاش بود با اشاره جین سمتش رفت
شیشه پستونک وازداخل ساک بیرون کشیدو محتویات توشو تکون داد تا موزای له شده خوب با شیر حل شن
نوک پستونک و روی زبون بیرون انداختش گذاشت که کوک باحس کردن شیرینی نوشیدنی محبوبش فوری چشماشو بازکرد، شیشه پستونکو ازدست جین گرفت وپشت سرهم بهش مک زد
جین ریز خندیدو سرشوروی موهای خوش بوی کوک گذاشت
÷وروجک شیطون آخه من تورونداشتم چیکار میکردم ها؟
"قربان؟
جین سرشو بلند کرد
÷بله
"جناب کیم گفتن برگردین عمارت گویا قراره تا دوساعت دیگه راه بیفتین
÷چیییی؟؟؟دوساعت دیگه مگه الکیه؟من هنوز هیچی بر نداشتم
بادیگارد بیچاره سرشو بیشتر خم کرد و گوشی توی گوششو درست سرجاش گذاشت
÷نامجون بذار بیام خونه آخه کی لباس زیراتو جمع کنههه !!!
خواست چیز دیگه ای بار مرد کنه اما باجای خالیش روبروشد هوفی کشید ونگاهی به کوک انداخت که استرس آپاش به هیچ جاش نبود
÷بیبی حالا میگی ته ته چی میخواست یا بازم باج میخوای؟
کوک بافهمیدن منظور جین با انگشتای کوچولوش به قفسه دسر اشاره کرد
نوک انگشت کوک ودنبال کردو بادیدن دنتای شکلاتی آهانی گفت
÷پس دنت میخواست باشه این آخریو بخریم برمیگردیم
سمت قفسه دسرا رفت ونگاه سریعی به تاریخ انقضاشون انداخت ،ازاونجاییکه پدر نامجون شخص حساسی بودو کالاهایی با یه سال تاریخ انقضارو از قفسه ها جمع میکرد پس مشکلی نداشت
÷ته ته این روزا زیاد چیزای شیرین میخوره پس 30تا بیشتر نمیخرم
بعد تموم شدن خریداش نگاهی به 5تا سبدخرید پرشدش انداخت ولبخند رضایت بخشی زد حالا میتونست برگرده عمارت

€نهههههه یونگی هیونگ شرت تو صورتیه مال من قهوه ای بود
یونگی بادقت بین لباس زیراشو نگاه کرد، بالاخره باپیداکردن شرت قهوه ای اونو تو دهن داداش غرغروش فرو کرد
#اوفف سرم رفت بگیر برو
جیهوپ شرت وازدهنش درآورد، با حالت زاری نگاش کرد ،یونگی بعد بستن چمدونش ازجاش بلندشد تا ضدآفتابشو برداره
#اینو آپا تازه برات خرید نترس تمیزه
قدمای بچگونشو روی زمین کوبید وسمت چمدونش رفت همونطورکه زیرلب غرغر میکرد چشمش به هدفون گربه ای یونگی خورد ،زیرچشمی نگاهی به یونگی هیونگش انداخت وقتی متوجه شد حواسش نیست سریع اونو توچمدونش گذاشت ودرشو بست
جیهوپ کینه ای نبود ،اما خیلی بازی کردن باهیونگشو دوست داشت مخصوصا قایم موشک بازی ،مطمئنا یونگی ازش ناراحت نمیشه

$پسرا بیاین وقت رفتنه آخ...کوکی سینمو گازنگیر
جیمین که عین کوالا به پای ددیش چسبیده بود، سرشوخم کرد تا دید بهتری به ددیش داشته باشه
+کوکی داله دندون درمیاله براهمین گاز گازی شده
نامجون عین توپ فوتبال جیمین روی پاهاشو بالا انداخت وسریع بغلش کرد
$راس میگی موچی؟پس باید برای این آقای گاز گازی یه دندونی سیلیکونی بخریم
نامجون گفت وخندید، بعد دوباره نگاهی به پسرای بزرگترش انداخت وباگفتن زودبیاین پایین رفت




پارت جدید😁
🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈

kim family 🍓🍓Where stories live. Discover now