لوهان برای لحظاتی سکوت کرد و سعی کرد فکرهاش رو مرتب کنه . می دونست کمک خواستن از سورا درست و اخلاقی نیست . اوه سونگ جون آدم خطرناکی محسوب میشد حتی برای یکی از اعضای خانواده اش. اوه سونگ جون یکبار به سورا نونا آسیب زده بود لوهان نمیخواست بازم آسیب ببینه ولی نمی تونست جلوی خودش رو برای بیشتر خواستن بگیره .
_میخوام مدرک علیه اوه سونگ جون جمع کنم .
چشمهای سورا به سرعت گرد شد و چاقوی توی دستش زمین افتاد : عقلت رو از دست دادی لوهان تو میدونی سونگ جون چطور ادمیه ؟
_نونا تو خودت شهامتش رو بهم دادی
_اره ولی نه شهامت نابودی خودت رو پسر
سورا نمی تونست اتفاقاتی که افتاده رو هضم کنه . لوهان بعد از سالها پیداش شده بود اعتراف کرده بود عاشق سهون بوده و حالا میخواست اوه سونگ جون رو از بین ببره . باید عقلش رو از دست داده باشه که فکر کنه میتونه اون مرد رو از سر راه برداره . اوه سونگ جون رو ؟
نه نمی گذاشت . این راهی که لوهان توش پا گذاشته بود عاقبت خوبی نداشت و سورا نمی تونست ببینه پسری که براش حکم فرزند رو داشت به نابودی بکشه .
با همین با فکر اخمی کرد و مشغول درست کردن غذا شد . لوهان اما با امید زیادی اینجا اومده بود . برای لحظاتی سکوت کرد و بعد با صدای آرومی گفت : من سهون رو خیلی دوست دارم .
نگاه سورا بالا اومد و به لوهان که با چشم هایی که بخاطر اشک می درخشید بهش خیره بود نگاه کرد . قلبش برای پسر فشرده شد .
_لوهان
بینیش رو بالا کشید و سعی کرد لبخند بزنه : قبلا نمی دونستم چقدر چون بودن باهاش رو نچشیده بودم ولی الان خاله نمی تونم .... من کنارش بودن رو چشیدم . میدونم شادی واقعی چیه پس نمی تونم به اون زندگی که قبل از سهون داشتم رو ادامه بدم ... من برای داشتن سهون باید خودخواه میشدم و نمی دونی چقدر این خودخواهی که نتیجه اش سهونه رو دوست دارم خاله . من قرار نیست به چیزی که قبلا بودم برگردم . من سهون رو میخوام و برای داشتنش همه کاری میکنم .
سورا میتونست فشرده شدن قلبش رو درک کنه . خودش هم یه زمانی این عشق رو تجربه کرده بود و خیلی خوب میدونست حرفهای لوهان به چه معنیه .
سمت لوهان رفت کنارش نشست و صورت پسر رو که به سختی برای گریه نکردن تلاش میکرد توی دستهاش گرفت و بوسه ای روی پیشونیش نشوند .
_لوهان تو برام مثل پسری هستی که هیچ وقت نتونستم داشته باشم. حالا که پیدات کردم میخوام مثل تو خودخواه باشم و اینبار درست ازت نگه داری کنم . اوه سونگ جون قوی تر از چیزیه که فکرش رو میکنی اون کسی نیست که فکرش رو میکنی اون نمی تونه با چندتا مدرک از بین بره . اگه فقط میخوای با سهون باشی من کمکت میکنم . تو و سهون رو از دستش پنهون میکنم نمیزارم بهتون آسیب بزنه و جداتون کنه ولی بهم قول بده سمت اون نمیری.
لوهان به چشمهای نگران سورا زل زد . یعنی میتونست بدون از بین رفتن اوه سونگ جون به سهون برسه ؟ میتونست به حرفهای سورا اعتماد کنه ؟
نه . لوهان نه فقط بخاطر سهون که بخاطر نه سال تنهایی که کشیده بود بخاطر فرصتی که برای با سهون بودن از دست داده بود برای زندگی که میتونست داشته باشه و از دست داده بود برای آرزوهایی که دیگه نمی تونست بهشون برسه به این انتقال نیاز داشت. لوهان از اوه سونگ جون متنفر بود و باید کاری میکرد . داشتن سهون بهونه ای شده بود که لوهان بتونه کسی که مسئول نابودیش بود رو نابود کنه . از طرفی وقتی کیونگسو اسم کسی رو به عنوان پرونده مطرح میکرد یعنی اون شخص لیاقت نابودی داشت .
YOU ARE READING
" Devil " [ S2 Uncomplete]
Fantasy" Devil S1 - Complete " " Devil S2 - on going " •¬کاپل: کایسو | کریسهو | هونهان | چانبک •¬ژانر: فانتزی | تخیلی | سوپرنچرال •¬خلاصه: کای پسری با یه تفاوت خاص روحش رو به شیطان می فروشه تا به خواسته اش برسه ولی خیلی زود پشیمون میشه. کای با اون چشم های...
┨S2 Chapter 14 ├
Start from the beginning
![" Devil " [ S2 Uncomplete]](https://img.wattpad.com/cover/218192382-64-k217200.jpg)