Part 35

6.4K 989 262
                                    

(تهیونگ)

سر درد شدیدی داشتم و به محض این که کمی بهوش امدم بوی آشنایی من رو از باز کردن چشم هام منصرف کرد. ووبین! حتی حدسش هم کار سختی نبود که اون عوضی دست از سرمون بر نمیداره!

رایحم رو کنترل کردم تا کسی نفهمه بیدارم و به حرف هاشون گوش کردم...

×:حالا چی آلفا؟

ووبین: برو از اون ساحره ی احمق اون دارو رو بگیر و سریع بیار! اول باید از شره توله ها راحت بشیم!

+: همینطوری نمیتونیم بکشیمشون؟

ووبین: میدونم پیر شدی اما فکرشم نمیکردم انقدر نادون باشی! اونا دورگه خوناشام-گرگینن و هم از پدر و هم از مادر خون اصیل دارن! فکر کردی کشتنشون به همین راحتیه؟ تازه! هدف من فقط کشتن اونها نیست! میخوام اول بچه هاشون رو ازشون بگیرم و بعد خودش رو بکشم! هر چیزی کمتر از این نمیتونه انتقام درستی از آلفا کیم سو باشه

اون عوضیا میخوان توله هام رو ازم بگیرن!! هرگز! هرگز اجازه نمیدم! همینطور که به حرف هاشون گوش میکردم سعی کردم دستم رو از بند طناب ها آزاد کنم


÷: درک میکنم که از جفتش عصبانی باشی! ولی آلفا کیم سو دیگه چرا؟

ووبین: اون عوضی خودش رو همیشه خوب نشون میداد! اسطوره قدرت و شهامت، هوش و نبوغ، بخشندگی و عدالت، رهبری و از خود گذشتگی! اما حقیقت اینه اون یه عوضیه نادون بود! پدر من 10 سال زیر دستش بود و در آخر به خاطر وفاداری به اون کشته شد!

کثافت! پدر من از وقتی پدرت مرد ازت مراقبت کرد! اون حتی بهت اجازه ازدواج با خواهرم رو داد! نمک نشناس! آشغال!

+:پس واقعا شما قضیه پناه دادن آلفا کیم به یه اژدها رو به مجمع خبر دادید!

ووبین: اینم دیگه پرسیدن داره؟ معلومه!

برای چند ثانیه حس کردم سرم داره سوت میکشه! پدرم، مادرم و نونام.. خانواده عزیزم به خاطر این عوضی کشته شدن؟ صدای سریع پایی که بهمون نزدیک میشد من رو از فکر بیرون کشید!

×:بفرمایید آلفا!

ووبین: خوبه

بعد از اون صدای قدم های ووبین بود که بهم نزدیک میشد، خم شد و نشست رو به روم! صدای باز کردن در بطری ای رو شنیدم و همون برام مثل شلیک شروع مسابقه ای بود که برای نجات توله هام باید درش برنده میشدم!

سریع از سر جام بلند شدم و به ووبین حمله کردم؛ با ناخون هام صورتش رو خط انداختم و سریع به گرگم تبدیل شدم و سه نفر دیگه ای که داخل چادر بودن رو زمین زدم و از چادر فرار کردم! چندین چادر دیگه هم بود! بیشترشون از پک ماه کامل بودن اما خیلی ها شون هم از گرگ های ولگرد یا از پک های دیگه بودن!

full moonΌπου ζουν οι ιστορίες. Ανακάλυψε τώρα