(جونگ کوک)
لبخندی زدم و گفتم: میخواستم امروز خودم بهت خبر بدم که برادرت رو اوردم اینجا و بگم دیگه میتونی از اتاق بیای بیرون. اما با حرکت خاصی که زدی نظرم رو به کل عوض کردی...
یکی از ابروهاش پرید بالا و چشم هاش رو ریز کرد و منتظر ادامه حرفم موند. منم محلش ندادم فقط براید استایل بلندش کردم و به سمت اتاقم بردم: هی هی بزارم زمین...باتوعم..وحشی غارنشین...بزارم زمییییین
کوک: چقدر جیغ میزنی خب یه لحظه ساکت باش!
وارد اتاق شدم و امگام رو گذاشتم رو مبل و رفتم سمت کمدم (البته کمد که چه عرض کنم اتاقیه برای خودش😅)
یه لباس پیرهن سفید و شلوار مشکی و یه جفت کفش سفید برداشتم و امدم بیرون و گرفتم جلوش که سوالی نگاهم کرد.
کوک: بپوش باید بریم بیرون
ته: چی؟! با خودت چه فکری کردی؟ چرا باید هر کاری میگی رو انجام بدم؟
همونطور که به سمت سرویس اتاق میرفتم با لحن آلفاییم گفتم گفتم: زود بپوش وگرنه خودم میام و میکنم تنت.
وقتی برگشتم دیدم که لباس ها رو پوشیده و اخمهاش رو تو هم کشیده. اون لباس براش یکم بزرگ بود، بلندیش تا کمی پایین تر از باسنش میرسید و از دست هاش فقط انگشت های باریک و کشیدش معلوم بود. کیووووت
رفتم سمتش و گفتم: دستت رو بده.
فقط تعجب نگاهم کرد، پس خودم دستش رو گرفتم و آروم کشیدم سمت در اتاق چند باری سعی کرد دستش رو از دست بیرون بکشه و چند تا فوخش هم بارم کرد اما برام اهمیتی نداشت. همه پایین پله ها جوری به نظر میرسیدن که انگار منتظرن یا من تهیونگ رو بکشم یا تهیونگ منو.
کوک: چرا وایسادید؟ برید صبحانه بخورید.
ماما لبخندی زد و گفت: خوش بگذره
لبخندی تحویلش دادم و از عمارت بیرون زدیم. همه گرگینه های پک متعجب و ترسیده بهمون نگاه میکردن. درک نمیکردم چرا. یه نگاه به ته کردم که یه اخم کیوت رو پیشونیش بود. از این کیوت ترسیدن؟
YOU ARE READING
full moon
Werewolfاسم فیک: full moon نویسنده: Armida وضعیت: فول آپ کاپل اصلی: کوکوی کاپل های فرعی: یونمین/نامجین/چانبک/... ژانر: امگاورس ,ومپایر ,تخیلی , اسمات,کمدی , هپی اند و امپرگ شروع: تابستان2021 پایان: تابستان2022 خلاصه: "اون تهیونگ" پسر آلفای پک ماه کامل، یه...