Part 16

8.2K 1.1K 132
                                    

(کوک)

سوار ماشینم شدیم و به سمت سالن تمرین رفتیم. دم در سالن ماشین رو پارک کردم و پیاده شدیم. دست ته رو گرفتم و رفتیم داخل. لیسا و جونی به محض دیدنمون امدن سمت مون.

لیسا: خوش امدید آلفا، خوش امدید لونا

جونی: خوش امدید

بقیه هم جمع شدن و به هر دومون خوش آمد گفتن


اما سوجین اصلا به روی خودش نیاورد که ما امدیم

لیسا با غضب به سوجین نگاه کرد: سوجین! آلفا و لونا امدن.

سوجین نگاهی بهمون کرد و بعد نگاهش رو دست هامون که تو هم قفل بود ایستاد، همونطور که به دست هامون خیره بود گفت: خوش امدید

بی خیالش شدم و از جونی پرسیدم: تمرین میکردید؟

جونی: آره

کوک: خوبه ادامه بدید. میخوام به لوناتون نشون بدید جنگجو های پکمون چقدر قوین:

تهیونگ تک خنده ای کرد و زیر لب گفت: خودم قبلا دیدم که چقدر قوین

غریدم: تهیونگ، جنگجو های منو دست کم گرفتی؟

تهیونگ نگاهش رو ازم گرفت: اِهم

کوک: یااا!

لیسا: لونا شنیدم که قبلا چند تا از آلفا ها و بتا های پک ما رو شکست دادید. اما نباید مارو دست کم بگیرید.

جونی: درسته پک ما قویه

ته با تمسخر گفت: که این طور

سوجین که از اون موقع تا حالا ساکت بود گفت: چون چندتا از آلفا ها و بتا ها رو شکست دادید خیلی به خودتون مغرور نشدید؟ نظرتون راجب یه دوئل چیه؟

ته جدی بهش نگاه کرد و گفت: میخوای با من دوئل کنی؟

این سوجین چش شده؟ جدی میخوان باهم دوئل کنن؟ متوجه نگاه "تمومش کن" لیسا که روی سوجین بود و اون اصلا به خوش نمیگرفت شدم


اینجا چه خبر شده که من خبر ندارم؟

سوجین: البته اگه شما نگرانید نیازی نیست

قشنگ میتونستم بیدار شدن جنگجوی خفته تهیونگ رو حس کنم. خندید و گفت: بیا حرف زدن رو کنار بزاریم و انجامش بدیم

full moonWhere stories live. Discover now