𝐿𝑒𝑡𝑡𝑒𝑟 21

315 65 3
                                    

کشیش پارک بالاخره از اینجا رفت. اون با لبخند خونه‌م رو ترک کرد. بهم گفت برای همیشه دوستم داره و من نباید نگران باشم. اون کشیشه، اما باز هم دروغ میگه.

نمی‌دونم، شاید نباید این نامه رو برات بنویسم. شاید باید تمومش کنم. باید به اندازی کافی گریه کنم، داد بزنم و بعد تو رو از قلبم برای همیشه بیرون کنم. شاید باید دوباره عاشق شم. کدوم راه کمتر بهم صدمه می‌زنه یونگی؟

یک هفته از آخرین باری که برات نامه می‌نویسم می‌گذره. حتی یادم نمیاد توی نامه‌ی پیش چی برات نوشتم؛ شاید نمی‌خوام به خاطر بیارم. می‌خواستم بهت زنگ بزنم، دلم می‌خواست هم رو ببینیم اما نشد. هیچوقت نمیشه، دنیا همینه.
این رودخونه‌‌ای که توش زندگی می‌کنیم، وقتی بفهمه داریم خلاف جریان آب پیش میریم سرعتش رو بیشتر میکنه. یادم نمیاد دفعه‌ی پیش کی دنیا باهام همراه شد.

کاش بارون بیاد. دلم می‌خواد زیرش قدم بزنم و قطره‌های آب، تمام غم‌هام رو با خودش ببره. دلم می‌خواد اشک بریزم، دلم می‌خواد فریاد بزنم. دلم می‌خواد دیوونه شم.

این آخرین باری که برات نامه می‌نویسم نیست. من بیشتر پیش میرم و باز برمی‌گردم سر جای اولم، انگار که دارم دور خودم دور می‌زنم. قراره بهت یاد بدم چطور کسی رو بپرستی. اما دروغ گفتم. من کاری رو که گفتی بلد نیستم، از اول تا الان فقط داشتم قلبم رو دنبال می‌کردم.

My Yellow Flower  (YoonMin) Where stories live. Discover now