𝐿𝑒𝑡𝑡𝑒𝑟 7

376 92 10
                                    

امروز یکی از پسر‌های باشگاه رقصی که توش کار می‌کنم بهم پیشنهاد داد با هم قرار بذاریم. گرایشم رو می‌دونست...

من فرار کردم...
فقط فرار کردم و تا خونه دویدم.
من... نمی‌خوام بهت فکر کنم ولی نمیشه.

یونگیا من دیگه مال تو نیستم پس چرا هنوز بهت فکر می‌کنم؟
اصلا چرا عین احمق‌ها دارم برات نامه می‌نویسم؟
شاید چون هیچ‌کس اینجا نیست که به حرف‌هام گوش بده.

من دارم گریه می‌کنم. اشک‌هام لای کلماتم فرو میرن اما به دست تو نمیرسن. من یه احمقم، نه؟ فکر می‌کردم بدون تو بیشتر خوشحالم.

حالا من اینجام.
یه مرد تنها که شب‌ها نمی‌تونه بخوابه.
من نمی‌تونم بخوابم، میشینم و فیلم‌هایی که با هم گرفتیم رو می‌بینم. تو یه گربه‌ی لوس بودی، هنوز هم هستی؟

یونگیا...
دلم برات تنگ شده.
این رو نمی‌خوام اما دلم برات تنگ شده.
غرورم رو زیر پا می‌ذارم و امشب وقتی به ماه نگاه کردم، آرزو می‌کنم دوباره ببینمت...

ایا جیمین به آرزویش میرسد؟ (༎ຶٹ༎ຶ')

My Yellow Flower  (YoonMin) Where stories live. Discover now