𝐿𝑒𝑡𝑡𝑒𝑟 3

625 123 2
                                    

می‌دونی... من و تو عشق توی نگاه اول نداشتیم، راستش هنوز هم فکر می‌کنم مال کتاب‌ها و فیلم‌هاست.
ولی باید بهت بگم یونگی...

بعد از اون گفت و گوی ساده برای اولین بار من بدجور دلم می‌خواست ببینمت. برای همین دوباره اون قفسه رو شکوندم و به خاله سه‌جین گفتم تا تو رو دوباره بیاره تا درستش کنی.
تو یه تعمیرکار پاره وقت بودی یونگی ولی به نظرم عالی میشد اگه با هم دوست می‌شدیم.

برای بار دوم وقتی اومدی و قفسه رو دیدی خودت بهم کارت ارزونی که روش شماره‌ت رو نوشته بود دادی و گفتی از این به بعد خودم بهت زنگ بزنم. فکر کنم فهمیدی که عمداً شکستمش.

یه جورایی خجالت می‌کشیدم از این که بهت زنگ بزنم. برای همین بهت پیام دادم.
چه شب‌هایی بود وقتی تا خود صبح با هم چت می‌کردیم و هیچ‌ کدوممون خسته نمی‌شدیم. ما با همین چت‌های کوچیک، با صبح به خیر و شب به خیر‌های کوچیک، با اون ایموجی‌های کوچیک عاشق شدیم. یادته؟

My Yellow Flower  (YoonMin) Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon