این...
نمیدونم چیه اما این روزا خیلی احساس حسادت میکنم. احساس میکنم دیگه خودم نیستم. البته هیچوقت هم نبودم...شاید به خاطر تهیونگ و جونگکوکه. اونا دوستامن. توی یه خونه زندگی میکنن و خیلی عاشق همن. تازگیا یه کافه برای خودشون خریدن و اسمش رو گذاشتن "کافه"... جونگکوک میگفت خیلی اسم خاص و قشنگیه ولی به نظرم حتی به خودشون زحمت ندادن تا یه اسم انتخاب کنن.
در هر حال...
وقتی بوسههاشون رو میبینم انگار یه چیزی به دلم چنگ میندازه. یاد خودمون میفتم و حسودیم میشه. البته دیگه مایی باقی نمونده.من...
فقط و فقط من...
زندگیم توی همین کلمه خلاصه شده. زندگیم شبیه یه دفترچهی خالیه که روی هر صفحهش یه "منِ" تنها نوشته شده.زدن این حرفها مسخرهست چون من خودم باعثش شدم. خودم بودم که همهی این کارها رو کردم.
ولی الان تیکه کلامم شده "لعنت به من".
YOU ARE READING
My Yellow Flower (YoonMin)
同人小說- برگرد... + برگردم که دوباره رهام کنی؟ ممکنه بعد از شش سال دوری، دو نفر دوباره به هم برسن؟ جیمین کسی بود که به خواستهی خودش از یونگی جدا شده بود اما کی میدونست حتی بعد از شش سال باز هم نمیتونه اون پسر رو فراموش کنه؟ ⊱ فیک ⊸ گل زردِ من ⊱ ژانر...