𝑀𝑒𝑒𝑡𝑖𝑛𝑔 2

346 79 30
                                    

جیمین خودکشی کرده بود...
به همین راحتی، داشت گل زردش رو از دست می‌داد.

از وقتی که این خبر رو از جونگ‌کوک شنیده بود، قلبش داشت کند میزد. حتی جونگ‌کوک هم ازش دلگیر بود و حق هم داشت. اگه یونگی حرفی نمی‌زد، اگه جیمین رو بدون حرفی توی آغوش می‌کشید و می‌بوسید، الان روی تخت بیمارستان نبود، یونگی دست‌ سردش رو نگرفته بود و منتظر نبود تا چشم‌هاش رو باز کنه.

هنوز گونه‌ش از مشتی که تهیونگ به محض دیدنش بهش زده بود می‌سوخت. اما تمام این‌ها رو نادیده می‌گرفت و تمرکزش رو روی گرم کردن دست سرد جیمین میذاشت. دستش خیلی بد آسیب دیده بود، این رو یونگی حتی از زیر باندپیچی‌های زخیم مچش هم می‌تونست تشخیص بده.

جونگ‌کوک جیمین رو توی تختش غرق در خون پیدا کرده بود، درواقع می‌خواست به بهانه‌ی دادن کیم‌چی سری به دوستش بزنه.
حداقلش جیمین هنوز زنده بود و یونگی می‌تونست جبران کنه. کل زندگیش رو فقط برای جیمین میذاشت و قول می‌داد هیچوقت اذیتش نکنه.

با انگشتش آروم روی دست جیمین رو نوازش کرد. نمی‌تونست محکم دستش رو بگیره چون ممکن بود درد بکشه. یونگی... فقط به جیمین درد می‌داد، نه؟

- یونگی...

چشم‌های جیمین بعد از سه ساعت باز شد و اولین چیزی که گفت اسم کسی بود که بدجور دلش می‌خواست ببینتش.
یونگی فقط بغض کرد و آروم سرش رو تکون داد. حرفی نداشت، سرزنشی نبود و تاسف... خب بعدا انجامش می‌داد. اون فقط می‌خواست به چشم‌های مشکی جیمین نگاه کنه و توشون غرق شه.

- یونگی، فکر می‌کردم دیگه نمی‌بینمت.

جیمین آروم گفت و یونگی سرش رو پایین انداخت.

- تموم شد جیمینا، دیگه لازم نیست بترسی.

- هیچوقت تموم نمیشه... باید خودم تمومش کنم.

جیمین حرفی که توی دلش بود رو بالاخره زد. عمیقا می‌خواست درد‌هاش رو فراموش کنه و چه چیزی بهتر از مرگ؟ اون از نجات پیدا کردنش راضی نبود.

همین حرف جرقه‌ای بر جنگل قلب یونگی بود تا همه جا رو تبدیل به شعله‌های خشم و غم کنه. یونگی اخم کرد و با این که سعی می‌کرد خوددار باشه اما سرزنش‌وارانه گفت:

- اینقدر دلت می‌خواد بمیری؟ به من فکر نمیکنی؟

جیمین لبخند تلخی زد و با صدای گرفته از ضعف جسمیش گفت:

- دقیقا چون بهت فکر می‌کنم بهتره نباشم...

- تو یه احمقی پارک جیمین. چرا نمی‌فهمی دوستت دارم؟

یونگی احساساتش رو داد زد و جیمین باز هم به لبخند غمناکش ادامه داد.

- با این که نداری، حتی اگه دروغت رو هم باور کنم اما باز هم نمی‌تونم... نمی‌تونم زندگی کنم یونگی...

My Yellow Flower  (YoonMin) Where stories live. Discover now