من دارم چیکار میکنم؟...
باید الان بیام پیشت، باید آدرست رو از جونگکوک بگیرم و بیام اما... چرا نمیتونم؟
میدونم، میدونم چرا نمیتونم جیمین...
چون من از تو برای خودم بت ساخته بودم.
انسانها نیاز به پرستیدن چیزی دارن، نه برای این که معبودنشون این رو میخواد داره. من نیاز داشتم که بپرستمت جیمین. نیاز داشتم تو همهی زمانهایی که ازت دور بودم به فکر یه پسر خوش خنده و مهربون با موهای زرد باشم تا روزهام کمتر پر از درد بشه.من درد کشیدم جیمین، و تو شدی مرهمی که با فکر کردن بهت روی زخمهام میذاشتم.
امروز آلبوم قدیمیمون رو دوباره باز کردم. توش پر از عکسهای من و توئه. اما الان میفهمم تصورات من با این عکسهای قدیمی حتی زمین تا آسمون فرق داره. من از تو برای خودم یه الهه ساخته بودم...
جیمین... دارم به این فکر میکنم که... آیا واقعا عاشقت بودم؟
میدونم اشتباهه، آره... اما... اگه نبوده باشم چی؟ اگه توی واقعی رو فراموش کرده و به توی خیالی چنگ زده باشم چی؟ این منو میترسونه... من خیلی میترسم.
این وحشتناکه وقتی نمیدونم دارم چیکار میکنم. اینقدر آشفتهام که حتی یادم میره غذا بخورم یا بخوابم. خوشحالم حداقل نکو از توی قفسههای آشپزخونه یه چیزی برای خوردن پیدا میکنه.
جیمین... باید چیکار کنم؟
YOU ARE READING
My Yellow Flower (YoonMin)
Fanfiction- برگرد... + برگردم که دوباره رهام کنی؟ ممکنه بعد از شش سال دوری، دو نفر دوباره به هم برسن؟ جیمین کسی بود که به خواستهی خودش از یونگی جدا شده بود اما کی میدونست حتی بعد از شش سال باز هم نمیتونه اون پسر رو فراموش کنه؟ ⊱ فیک ⊸ گل زردِ من ⊱ ژانر...