𝑀𝑒𝑠𝑠𝑎𝑔𝑒 6

386 94 6
                                    

جیمین اگه جلوت رو می‌گرفتم باز هم می‌رفتی؟
دلم برات تنگ شده.
من مستم!
ها ها*

خنده‌دار نیست، نباید به وضعم بخندی.
جیمین تو داری خوب زندگی می‌کنی ولی من اینجا دارم از دلتنگی جون میدم. این درست نیست. باشه؟ این درست نیست!

دلم می‌خواد گریه کنم ولی نکو اینجاست.
امروز فقط داشتم بهت فکر می‌کردم.
به این که هر کاری کنم باز هم قرار نیست برگردی. مگه نه؟ تو هنوزم می‌ترسی جیمین. اما تا کی؟

من گریه می‌کنم، اشکال نداره. نکو باهام زندگی می‌کنه و اون می‌دونه هر روز مثل دیوونه‌ها به شماره‌ای که دیگه در دسترس نیست پیام میدم تا شاید برگردی.

خب که چی؟
مگه من و تو چیکار کردیم؟
مگه چند نفر رو کشیتیم؟ چند نفر رو اذیت کردیم؟
مگه چه اشکالی داره؟ چرا نمی‌تونم حتی یه ساعت هم شاد باشم؟ جیمین چرا بهم جواب نمیدی؟

من عصبانی‌ام، خیلی...
از خودم... از خودم عصبانی‌ام.
من جلوتو نگرفتم جیمین. نخواستم بمونی، چیزی نگفتم. من بزدل بودم که فکر می‌کردم فقط خودت باید برامون تصمیم بگیری. من هم مهم بودم، نبودم؟
توی کل قرار‌هایی که می‌ذاشتیم تو بهم لبخند می‌زدی، تمام روز تو رو گل زرد خودم صدا می‌زدم؛ پس چرا برام نجنگیدی؟

توی گوشم صدای پیانو می‌پیچه؛ دارم ازش متنفر میشم. من دارم می‌میرم و تو اینجا نیستی.
دارم دیوونه میشم و حتی نکو هم این رو می‌دونه چون یه گوشه آروم نشسته و بهم خیره شده. می‌بینی؟ اون هم مثل تو چیزی نمیگه، مثل هر باری که عصبانی بودم.
هیچوقت بهت نگفتم اما معذرت می‌خوام به خاطر اون لیوانی که آخرین بار، وقتی دعوامون شد توی خونه‌ی خاله‌ت شکوندم.

فایده نداره...
فایده نداره جیمین.
نوشتن برای تو فایده نداره، فقط دارم خاطرات رو می‌گردم تا شاید تو پیدا شی.
اصلا چطور اینقدر توی مستی شاعر شدم؟ خنده*

میرم بخوابم، فایده نداره...

My Yellow Flower  (YoonMin) Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon