کیونگسو دومین بطریش رو تمام کرده بود که سرو کله لوهان پیدا شد . کمی متفاوت به نظر می رسید ولی کیونگسو نمی دونست چی متفاوتش کرده .
_اتفاقی افتاده ؟
هر دو همزمان با هم گفتند و باعث شد کیونگسو اخم کنه: چرا میپرسی؟
لوهان روی مبل نشست و بطری های خالی اشاره کرد: تنهایی تو پایگاه آبجو زدی گفتم شاید یه چیزی شده.
کیونگسو اه طولانی کشید: یه چیزهایی شده دویل داره روش کار میکنه....
_ ما قرار نیست بفهمیم؟
_ به محض اینکه مشخص شد به ما ربط داره چرا
_ خوبه
_ حالا نوبت توست
کیونگسو خطاب به لوهان گفت : تو چرا میخواستی منو ببینی؟
_ درباره پرونده اوه میخواستم بپرسم به هیچ جایی نرسیدیم.
_ هنوز نه مردک زیادی خوش شانسه هربار بخوایم یه کاری کنیم یه چیزی مانعه میشه .
کیونگسو به چهره لوهان که خیلی سریع در هم شده بود شد و حرفهای قبلی لوهان رو به یاد آورد . لوهان اوه رو می شناخت . اون بود که بهشون گفته بود باید توی آمریکا دنبال اطاعات بگردند و ظاهرا تنها کسی از اعضای گروهش بود که چیزی درباره دنیای کیونگسو نمی دونست... نه کریس رو یادش رفته . لوهان نمی دونست چقدر این پرونده خطرناکه چقدر با دنیایی که نمی شناخت پیوند خورده . شاید بهتر بود همین الان برای امنیت لوهان اقدامی میکرد.
_ فکر کنم بهتر باشه توی این پرونده نباشی لوهان .
_ چی نه .
لوهان ناخواسته داد زد و سریع متوجه شد و معذرت خواست : هی ببین کیونگسو من میخوام باشم
_ میدونم کارت خوبه لوهان ولی این چیزی نیست که بشه خیلی راحت ازش گذشت تو اون مردک رو از قبل می شناسی. نمیخوام بخاطر گذشته ات درگیر اتفاقات بدی شی .
لوهان دندون هاش رو بهم فشرد و به سهون فکر کرد و بعد نفس عمیقی کشید تا عصبانیتش رو کنترل کنه : من تو این پرونده هستم . چیزهای که من میدونم به درد میخوره .
_ لوهان...
_ نه صبر کن کیونگسو من نمیخوام از پرونده کنار گذاشته شم . اره درسته گذشته من سر راه این اتفاقه و من واقعا قصد دارم اون مرد رو از سر راه بردارم ولی یه سری چیزها هم نمی دونی و قصد ندارم از انگیزه هام بگم ولی اون مرد نه تنها گذشته من بلکه آینده من رو هم تو مشتش داره . نه سال پیش من نجنگیدم چون توانش نداشتم ولی الان دارم و نمیخوام عقب بکشم پس ازم نخواه چون قبول نمیکنم. من به بخاطر خودم هم که شده باید توی این پرونده باشم.
کیونگسو می تونست لوهان رو درک کنه جنگیدن برای سرنوشت چیزیه که کیونگسو خوب درک میکرد .
فلش بک ۲۰۰۹
بدون خوردن ناهار توی سالن جلوی مردی که خودش رو یوکیش معرفی کرده بود نشسته بود. مرد بی تفاوت و خونسرد بود و کیونگسو پر از سوال.
_ تو کی هستی ؟
کیونگسو سعی کرد با این سوال بحث رو شروع کنه ولی اون مرد زیادی بی تفاوت بود و ظاهرا سوال درستی پرسیده نشده بود.
_ گفتم که یوکیت.
_ چطور باید بهت اطمینان کنم؟
مرد انگار یه چیز بدیهی ازش پرسیده شده نگاه چپی به کیونگسو کرد : چند نفر با چشم های زرد می شناسی .
راست میگفت. لبهاش رو جمع کرد و دوباره مرد رو برانداز کرد : چند سالته ؟
_ بیست .
کمی حرص کیونگسو در اومده بود . مرد به شدت کم حرف بود .
_ از وظایفت خبر داری ؟
_ دارم.
_ میشه یکم بیشتر حرف بزنی ؟
نگاه مردک دراز ، جوری که کیونگسو اون مرد رو توی ذهنش صدا میکرد، بالا اومد و روی کیونگسو موند برای لحظاتی روش بود و بعد پوفی کرد : چانیول .
کیونگسو حرفی که نوک زبونش بود رو فراموش کرد : چی ؟
_ اسمم چانیوله. ۲۰ سالمه و زیاد کره ای بلند نیستم .
_ چرا بلد نیستی ؟
کیونگسو با تعجب پرسید و چانیول کمی فکر کرد و بعد توضیح داد : اهل کره نیستم اینجا زندگی نمیکردم. فقط ۶ روزه اینجام.
_ از کجا می یای ؟
_ هندوراس
_ کجا؟
کیونگسو با تعجب زیاد پرسید و باعث شد لبخند ریزی روی لبهای بزرگ مردک دراز ، در واقع چانیول بشینه.
_ یه جایی تو آمریکا.
چشم های کیونگسو گرد شد : حتی توی آمریکا هم آدم ها روحشون رو می فروشن؟
و بعد خودش متوجه حرف بدش شد ولی به نظر چانیول اهمیتی نمی داد : همه جا فروش روح هست .
_ پس اینجا چیکار داری توی کره. احتمالا خود هندوراس باید کینتارو هم داشته باشه .
_ داشت در خدمت یکیشون بودم ولی خودم ترجیح دادم بیام سئول.
چشم های کیونگسو گرد شد : مگه میتونی خودت کینتاروت رو خودت انتخاب کنی؟
_ نه ولی ظاهرا من خوش شانس بودم چون یاکامایی که ملاقات کردم بهم این اجازه رو داد .
سکوتی بینشون پیش اومد که با سوال کیونگسو شکسته شد : تو یاکاما رو دیدی ؟
_ اجازه ندارم درباره یاکاما حرف بزنم .
کیونگسو پوفی کرد : شنیده بودم همیشه مخفیه .
چانیول کوتاه توضیح داد: مخفی نیست سایه است .
_ چرا خواستی بیای سئول فقط چون چهره آسیایی داری ؟
_اومدم اینجا برای سرنوشتم بجنگم.
YOU ARE READING
" Devil " [ S2 Uncomplete]
Fantasy" Devil S1 - Complete " " Devil S2 - on going " •¬کاپل: کایسو | کریسهو | هونهان | چانبک •¬ژانر: فانتزی | تخیلی | سوپرنچرال •¬خلاصه: کای پسری با یه تفاوت خاص روحش رو به شیطان می فروشه تا به خواسته اش برسه ولی خیلی زود پشیمون میشه. کای با اون چشم های...
┨S2 Chapter 11 ├
Start from the beginning
![" Devil " [ S2 Uncomplete]](https://img.wattpad.com/cover/218192382-64-k217200.jpg)