هیولا

10.9K 793 1.6K
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ویدئو بالا یکی دیگه از تریلرهایی هست که برای این داستان ساختن. لامصب از هر انگشت آرمی ها یک هنر میباره.

یکم اخطار خشانت بدم برای ویدئو فقط. نگید نگفتم.

براتون چندتا فن آرت هم پیدا کردم آخر داستان میذارم.

ببخشید دیر شد. اصلا اون هفته قبلی که دیدید چیشد. اینقدر من حرص خوردم دیگه داشت گریم میگرفت از دست آنتی فن ها و اون آشغال هایی که اسمشون رو میذارن آرمی و بعد پسرامون رو میندازن زیر اتوبوس.

از جمله "منم آرمی هستم اما..." متنفرم.

بعد هم نشستم فستا رو نگاه کردم:|

بعد هم خوابم گرفت:|

♧◇♡♤♧◇♡♤♧◇♡♤♧◇♡♤♧◇♡♤

«... و همون اون موقع کشتیش؟»

ده دقیقه گذشته رو تهیونگ خیره به مرد مونده بود و واقعا به حرف هاش گوش نمیداد. فقط با دقت به دهان مرد نگاه میکرد، اونقدر دقیق که حتی میدونست دندان پایینش لب پریدگی داره. احتمالا همین باعث شده بود که کاملا حواسش پرت بشه. و وقتی به خودش اومد متوجه شد که با حالت بی ادبانه ای به یئون زل زده و بازرس هم متقابلا بهش خیره شده بود. اثری از بی حوصلگی در چهره اش نبود. در حقیقت مرد تمام مدت صبر و حوصله زیادی به خرج داده بود. تهیونگ واقعا نمیدونست چه جوابی بده و میدونست حالت چهره اش احمقانه شده. نگاهش رو به یانگ داد که اون هم با چشمان درشتش از پشت عینک بهش خیره شده و موهاش رو دم اسبی بسته بود.

یئون و یانگ افسرای مرتبط با پرونده بودن، کسانی که زیر و بم و جزییات ماموریت رو بررسی میکردن و حتی از سوزن توی کاه هم نمیگذشتن. دوست داشتنی نبودن اما بهرحال پیش داوری هم نمیکردن. رفتارشون بیشتر ناشی از شغلشون بود و قصد داشتن تحت هر شرایطی اطلاعات لازم رو به دست بیارن. البته که تنها افراد حاضر در اتاق اونها نبودن. لی، روانشناسش هم کنج اتاق روی صندلی نشسته بود. نامجون هم در اتاق حضور داشت. البته که هم تیمیش بعنوان ناظر فعال عملیات باید در اتاق حضور پیدا میکرد. تنها فردی که اجازه دسترسی به اطلاعات مرتبط با پرونده و اون رو داشت فقط نامجون بود.

House Of Cards Where stories live. Discover now