I Own This Fucking City 2

4.9K 676 583
                                    

همونطور که جونگکوک صبح روز تشییع جنازه بهش گفته بود، آخر هفته غیبش زد. روزها مثل برق و باد میگذشت و تهیونگ نمیتونست چیز زیادی از وقایع رو خاطر بیاره. تهیونگ به روزهای پر مشغله و مملو از خشونت عادت داشت اما بعد از تشییع جنازه جئون کار زیادی برای انجام دادن نداشت. انتظار شورش و آشوب رو بخاطر مرگ اون مرد داشت اما اتفاقی نیفتاد. چنین عکس العملی پراز خطر و ریسک و قمار بود. جونگکوک باید کنترلش رو حفظ میکرد و قدم هاش رو آروم و هوشمندانه برمیداشت. قدم های آروم اما استوار و یکنواخت اون رو به مقصد میرسوند، و قدم های تند و بی محابا مغزشون رو کف زمین کلیسا میریخت.

جونگکوک بیشتر از گذشته توی پنت هاوس میموند و حضور بیش از حد معمولش برای تهیونگ عجیب بود. خبری از صبح هایی که با عجله برای جلسات آماده میشدن نبود و بجاش تمام وقتش رو پشت کامپیوترش میگذروند. خبری از بوسه های خداحافظی و دستورات روزانه نبود. نه، تهیونگ هرروز چندین ساعت به تماشای مرد که مشغول صحبت کردن با تلفن بود میگذروند. گاهی هم طبقه پایین مینشست و به صحبت های مرد که توی دفترش مشغول صحبت از طریق وبکم بود گوش میسپرد. جونگکوک حتی یک لحظه هم کارکردن دست نمیکشید و مثل دوران قبل از فوت جئون به وظایفش متعهد بود. جیمین از این شرایط جدید نهایت استفاده رو میبرد و با خوشحالی دور سوییت میچرخید. تهیونگ متوجه کاهش مصرف والیوم مرد شده بود. بیشتر دوتا قرص در روز مصرف نمیکرد و فقط شامپاین میخورد.

البته شرایط خودش و مصرف مورفین بدتر شده بود. تهیونگ مصرفش رو پاییت نیاورده و هرروز مصرف میکرد. درواقع هر شش ساعت 60 میلیگرم مورفین رو وارد خونش میکرد. گاهی حس نیاز شدید شب ها اون رو از خواب میپروند و مثل یک معتاد لعنتی توی دستشویی سرنگ رو توی دستش فرو میکرد.

البته که الان یک معتاد لعنتی بود.

البته بالارفتن نیازش تنها چیزی که نبود که نگرانش میکرد. مورفین به طریق های مختلفی روی بدنش اثر میذاشت. اثر مواد دیگه فقط باعث سر شدن و آروم شدن درد شانه اش نمیشد و اتفاقات دیگه یک جورایی نگران کننده و خجالت آور بودن. بخاطر حضور مدام جونگکوک در سوییت، هر سه بیشتر از قبل میتونستن نزدیکی جنسی داشته باشن که یک جورایی مایه لذت به شمار می اومد تا اینکه یک کار احمقانه انجام داد. ده دقیقه قبل از رابطه، دوز زیادی از مورفین رو تزریق کرد و متوجه شد که نمیتونه تحریک شه. با وجود تلاش های جونگکوک و جیمین هیچ حرارت و ضربانی زیر دلش احساس نکرد. حتی آلتش راست هم نشد که یک جورایی مایه نگرانی بود. مدتی میشد که تهیونگ سرد شدن جنسیش رو احساس میکرد اما اهمیتی بهش نمیداد چون بهرحال توی تخت میتونست کارش رو انجام بده اما اونبار اینطور نشد. میدونست این نشانه ایه که باید اعتیادش رو کنار بذارع اما وقتی نیازش بالا میرفت وبدنش به لرزه میفتاد، تحریک جنسی براش خیلی بی اهمیت میشد.

House Of Cards Where stories live. Discover now